تشنگی آور به دست...

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

فرمانده عشاق

وقتی دور و برم به یمن قطعی برق این مدت سیاه پوشه و همینطور سقفم آسمون سیاه چشمک زن و تو گوشم ...

یا حبیب من لا حبیب له 

یا حسین 

یا طبیب من لا طبیب له

یا حسین 

...

فکر میکنم به اینکه این همه سال گذشت و الان با گذشته چه فرقی دارم و دارم به وضوح میبینم که قبلاً نمی‌دونستم که نمی‌دونم ولی الان میدونم که نمی‌دونم و گمشده ی من معرفت هر چه بیشتره که به دنبالش عشق جاری میشه...

فکر کردم به اینکه سال ها گذشته ولی هم چنان جمعیت ناله کنان، سینه زنان، گریه کنان، بر سر زنان ووو... یک صدا میگن یا حسین ... 

آیا میخواد یادمون باشه یک بار ابلیس یارانش جمع کرد و همه آدما رو فراخوند که مظهر حق رو به قتلگاه ببرن؟؟! میخواد یادمون بمونه که قراره دوباره تاریخ تکرار بشه ولی این بار ...! میخواد بهمون یادآوری کنه که حواسمون باشه داریم میریم سمت لشکر ابلیس یا سمت اندک یاران حق و مظهر حق ؟! 

ترس داره و گریه ، گریه ، گریه ... که نباشی بین عشاق 

وای اگه باشی بین تبر به دستان... 

 

فرمانده عشاق دل آگاه حسین است    بیراهه مرو ساده ترین راه حسین است

 

 

 

 

 

 

 

۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^

فاتح خیبر صاحب ذوالفقار

چه روز خوب و چه فرصت خوبی برای حرف زدن در مورد نهج‌البلاغه:)

خدایا به تو پناه میبرم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو و درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی توجه مردم را به خود جلب نمایم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده، با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم،تا به بندگانت نزدیک،و از خشنودی تو دور گردم.

«حکمت ۲۷۶»

 

بالاخره بعد از مدت ها اواخر سال ۹۹ تونستم نهج‌البلاغه رو تا آخر بخونم:)

از چند سال پیش چند بار سراغش میرفتم ولی رهاش میکردم.

سه جلد از کتاب پیام امام از آیت‌الله مکارم شیرازی که تفسیر نهج‌البلاغه هست هم خوندم که خیلی عالی بودن متاسفانه بازم رهاش کردم و دیگه هم فرصت نشد ادامه بدم چون کتابا از دستم رفت:/ 

کتاب علی، صدای عدالت انسانی از جرج جرداق هم تموم نکردم و رهاش کردم ولی تصمیم به خوندنش دارم حتما:) 

برای همین از اینکه تونستم بخونمش کمی هم با دقت و یادداشت ذوق زده ام:) 

دو تا دلیل داشت که تونستم تا آخر پاش وایسم😁 یکی اینکه گروهی خوندیم و  اینکه به پیشنهاد دوستان از حکمت ها شروع کردم به خوندن و بعد نامه ها و در آخر خطبه ها چون حکمت ها کوتاه تر از نامه ها کوتاه تر از خطبه ها هست:) خطبه ها طولانی تر و سنگین تره برای همین شروع از خطبه ها ممکنه آدم خسته کنه.

همچین روزی باعث خوشحالی هست ولی در باطنش غم داره اگه یه ذره بتونیم درک کنیم بعد از غدیر بر حضرت مادر و امام زمانش چه ها گذشت...

امام زمانمون دریابیم...!؟

۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^

انتخاب

وقتی داشتیم از گذشته یاد میکردیم،

از بازی ها و دور همی ها و اینکه چقدر خوش میگذشته و نسل جدید مخصوصا دوران کرونا روز های سختی سپری میکنن بدون مدرسه بدون ارتباط با همسن و سالا و بازی و شادی و هیجان ... و مثل ما ها بهشون خوش نمی‌گذره چون دنیای مجازی نمیتونه جای دنیای حقیقی رو پر کنه...

یاد یه خاطره از بچگیم افتادم...

شاید ۶ یا ۷ ساله بودم شایدم کمتر یا بیشتر!  تو دوراهی عجیبی گیر کردم و حتما باید خودم انتخاب میکردم(اینقدر برام سخت و مهم بوده😁 که بعد گذشت این همه سال از ذهنم پاک نشده)، قرار بود شب بریم خونه یکی از دوستان پدر که یه دختر تقریبا همسن و سال من و خواهرم داشت و از قضا اون روز خونه پدربزرگم بودم و با خاله، بازی میکردیم و تعریف و خلاصه داشت خوش میگذشت برا همین مردد شدم که بمونم یا برم خیلی خیلی درگیر بودم که پدرم اومد دنبالم که بریم و من گفتم نمیام و همون موقع که در بستم حس پشیمونی داشتم:/ ... وقتی این پشیمونی بیشتر شد که خواهرم برام تعریف کرد که چه اسباب بازی های قشنگی داشته و کلی بهشون خوش گذشته اسباب بازی هایی که اون موقع هر کسی نداشت... ماشین لباسشویی کوچولو که لباس میشسته و یخچال و گاز و... کوچیک ولی مثل واقعیشون:) 

البته فکر میکنم اگر میرفتم باز هم پشیمون میشدم از نموندن...!

فکر میکنم این خاطره مثل پازلی میمونه که یه تیکه اش گم شده چون همیشه فرصت داشتم خونه پدربزرگم بمونم، ولی دیگه فرصت نشد که بریم خونه دوست پدرم...فک میکنم یه دلیلی داشته و خونه پدربزرگ هم یه چیز مهم بوده برام که فراموش کردم.

و بعدش کنکور و انتخاب رشته و ازدواج و... زندگی هم چنان پر از دوراهی یا چند راهی!

کتاب بابالنگ دراز و دشمن عزیز از جین وبستر شیرین هستن مثل دوران کودکی بعد خوندنشون شاید قدر داشته هامون بیشتر بدونیم.

کودکی با همه خوشی هاش..‌. بازی های دسته جمعی و دو نفره با خواهر، مدرسه و دوستا، شب بیداری ها، تو آفتاب بادبادک هواکردن، خاله بازی و ...دوست ندارم بهش برگردم شاید از تجربه دوباره این مسیر پرچالش میترسم...!؟

۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^

سلامتی

سلامتی، نعمت پنهان...

کسانی که بیش تر در معرض بیماری بودن این جمله رو خیلی بهتر درک میکنن.

وقتی معده درد، کلیه درد، دندون درد، سردرد و..‌. میگیریم تازه یادمون میاد معده داریم کلیه داریم و دندون و سر که حواسمون بهشون نبوده که تو این مدت ساکت و آروم داشتن کارشون میکردن و هیچ وقت توجهی بهشون نداشتیم و قدرشون نمیدونستیم تا اینکه تصمیم گرفتن خودی نشون بدن، البته ممکنه با مسکن ساکتشون کنیم و موفق نشن... و اینکه اگه هم موفق بشن تا یه مدت بعد حواسمون هست که قدرشون بدونیم و بعد از یه مدت دوباره فراموشی میاد سراغمون... خدا کنه با آدمای زندگیمون که همیشه بدون منت در کنارمون هستن مثل سلامتی تا نکنیم و قدرشون بدونیم.

آخ از دردی که مسکن چاره اش نمیکنه اون موقع است که با عمق وجودت غبطه میخوری به حال چند لحظه یا دقیقه یا ساعت یا روز یا ... پیشت و یادت میفته که خوبه موقع سلامتی هم یادی از بدنت کنی یه تشکری چیزی تا تصمیم نگیره به این شدت و قدرت اعلام حضور کنه:)

شاید حکمتی باشه هر از چند گاهی یه دردی میاد سراغمون تا بیش تر قدر سلامتیمون بدونیم...

این جمله سلامتی نعمت پنهانه ... رو از کتاب مفاتیح الحیات خوندم:) یه کتاب بی نظیر و مفید برای اونایی که میخوان همه طوره درست و اصولی زندگی کنن، آیت الله جوادی آملی تو چند فصل به ارتباط انسان با خدا و خودش و حیوانات و طبیعت  پرداخته و با آیات و روایت و... بهترین راه کار های عملی بیان کرده. تا قبل از کتاب شاید فکر کنیم دین فقط و فقط به احکام اهمیت میده در صورتیکه اصلا و ابدا اینطور نیست و یه برنامه در تمام ابعاده که به همه اهمیت داده نشده و عمل نمیشه. یاد این جمله افتادم که میگن وقتی امام زمان«عج» میاد و اسلام معرفی می‌کنه کاملا متفاوته با چیزی که الان هست.

خدایا شکرت به خاطر بودنم و همه داشته هام مخصوصا سلامتی و ببخش به خاطر ناشکری هام.

بعد از خوندن نامه به کودکی که هرگز زاده نشد نوشته اوریانا فالاچی یاد گرفتم که به خاطر بودنم هم شکرگزار خدای مهربون باشم... یه جای کتاب میگه اگه هممون صادق باشیم با خودمون میبینیم ته قلبمون باور داریم که بودن بهتر از نبودنه...

 

۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^