روزی شخصی به شیطان گفت: لعنت بر تو باد! و شیطان فقط لبخند زد!

مرد پرسید چرا  می خندی؟ شیطان پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد! 

آن شخص پرسید: مگر من چه کرده ام؟

شیطان گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی ای در حق تو نکرده ام! 

مرد با تعجب پرسید: پس چه کسی باعث می شود که در پیمودن راه راست ناتوانم و پشت سر هم زمین می خورم؟

شیطان جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است و به همین دلیل تو را زمین می زند.

آن شخص پرسید: پس تو چه کاره ای؟

 شیطان گفت: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد! فعلا برو و سواری کردن بیاموز.

 

«امیررضا آرمیون، من، منم!؟ج1، ص150 و 151.