تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوست» ثبت شده است

اعتراف یک فمینیست: زنان مستقل قابل تحسینند ولی خوشبخت نیستند.

+ عبارت بالا از یه کانال ایتا کپی کردم!:) ... به نظرم درسته!

+ یادمه خیلی وقت پیش وقتی مهمونی بود و میخواستم ظرف بشورم اگه یکی می‌گفت بذار بیام ظرف ها رو آب بکشم میگفتم نه!!!... (نه همیشه ولی به دفعات تکرار میشد و نه فقط در ظرف شستن!)... الان که بهش فکر میکنم احتمالا به خاطر مستقل بودن و خودرأی بودن بوده!:)... همزمانی این دوتا باعث می‌شده نخوام کسی کمک و دخالت کنه، تا بتونم طوری که می‌خوام ظرف ها رو بشورم و بچینم!:/... 

+ وقتی دبیرستانی بودیم با دوستام داشتیم برمیگشتیم خونه که حین صحبت و جر و بحث رو یه مسئله، دوستم گفت همیشه میخوای حرف، حرف خودت باشه!:(... منم فورا گفتم نه اصلا اینطوری نیست:/... اونم گفت ببین همین الان هم قبول نمیکنی! ... سکوت کردم. همون موقع اولین جرقه زده شد! و شاید با مرور گذشته فهمیدم دوستم بیراه نمیگه:)...

+ الان وقتی یه نفر میگه بیام کمک برا ظرف شستن، میگم نیکی و پرسش؟:)))( البته در ذهن)... با هم ظرفا رو میشوریم و خیلی هم سریع تر تموم میشه. 

+ یکی دوباری به دوستم گفتم که اون حرفت باعث شد یکی از نقاط ضعفم بفهمم و سعی در اصلاح خود نمایم:)))... اونم گفت واقعا همچین حرفی بهت زدم؟ و شرمنده که اون موقع چقدر پررو بوده!:)... البته بازم تشکر کردم ازش:)

این چند جمله هم خیلی وقت پیش در اینستاگرام رؤیت شده!:))(البته اینستاگرام به خاطر شغل دوم! نصب کردم با اکراه!... الآنم خیلی کم چک میکنم، شاید چند هفته ای یه بار؛ خوشمان نمی آید از اینستاگرام:)))

«مردان ضعیف، زنان مردانه میسازند»( به نظر درست میاد!:)

«خدا به داد دختری برسه که همزمان؛ هم زیادی فکر میکنه، هم بیشتر از سنش میفهمه هم حس ششم قوی داره»( مای سیستر رو میگه:)

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۳ ، ۲۲:۱۶
سین ^_^

می‌گفت یادمه سین وقتی بچه بود خجالتی بود و پشت سر مامانش قایم میشد و من میرفتم سرک می‌کشیدم که ببینمش😊

منم یادمه همش دنبال مرغ و خروسا میدویدی، وقتی خیلی کوچیک بودی لپت بوس میکردم ولی یه کم که بزرگ تر شدی خجالت می‌کشیدم و فقط لپت می‌گرفتم 😅

اینم یادم مونده که یه بار گفتی سین برا خودش خانومی شده اونم وقتی نهایتا ۸ ساله بودم و تو کوچیک تر:)) و به دایی و داداش گفتی برن بیرون میخوای یه چیزی به من بگی به خودم تنهایی😄 ولی ... هنوزم کنجکاوم بدونم چی میخواستی بگی:)

وقتی میومدی سیدی هات با خودت میاوردی خونه بابا بزرگ و با هم برنامه کودک می‌دیدیم...

دیشب اسم چند تا فیلم حال خوب کن! از یه سایت خوندم و یادداشت کردم و امشب «همسایه من توتورو» رو دیدم... هم خندیدم هم گریه کردم:( هم یاد بچگی و خاطراتش افتادم... به این فکر کردم که قدر داشته ها و عزیزانم میدونم ؟؟ و یاد کسی افتادم که دیگه بینمون نیست... 

 چطور میشد بهت تسلیت گفت؟ با کلمات!!؟ باید میشد بغلت میکردم ولی فقط تونستم دستت بگیرم و چند تا کلمه بگم... اشکت ندیدم این یعنی مردی شدی برا خودت!؟

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۰ ، ۲۳:۱۳
سین ^_^

تو راه برگشت از بازار بودیم و باید نون می‌گرفتیم و دو تا راه می‌تونستیم انتخاب کنیم؛ تصمیم گرفتیم از مسیری بریم که بعد از نونوایی بتونیم یه ظرف مخصوص پخت کاپ کیک از لوازم قنادی بگیریم.

نزدیک مغازه لوازم قنادی باز دودل بودیم که بریم یا بذاریم دفعه بعد چون خسته بودیم و البته ذوق خریدامونم داشتیم که زودتر برسیم خونه. ولی رفتیم مغازه دیدیم یه خانومه همون ظرفی که می‌خواستیم گرفته دستش و در موردش با فروشنده حرف میزنه ما هم رفتیم جلو ببینیم چی میگن، سلام کردیم و خانومه که برگشت...

با ماسک بود ولی شناختیمش و بد جور شکه شدیم و خیلی خیلی خوشحال و ذوق زده و متعجب از این ملاقات اتفاقی بعد این مدت طولانی...

سال ۹۶ با هم می‌رفتیم کلاس خوشنویسی و از اواخر تابستون دیگه نیومد کلاس و ازش خبر نداشتیم تا همین الان! مشخص شد که سه سال گوشیش خاموش بوده!!! و پسر دار شده بود:) همسر و پسرش تو ماشین بودن، منتظر یه نی نی افقی بودم ولی با یه آقا پسر سه و خورده ای ساله مواجه شدیم که سر در گوشی بود مثل هم سالاش😑

به زور سلام و بای بای کرد و رفتن:)

تا رسیدیم خونه من و خواهرم به هم می‌گفتیم چقد شبیه فیلم ها شدا، چند دقیقه زودتر یا دیرتر باعث میشد همدیگر نبینیم و ذوق دیدنش جای ذوق خریدامون گرفت:))) 

این دوستمون چند سالی از ما بزرگ تر بود ولی همون چند ماهی که با هم یه کلاس می‌رفتیم دوست شدیم و یه بارم رفتیم خونشون ‌ قرار بود با هم خط بنویسیم ولی دیگه قسمت نشد و ازش خبری نداشتیم تا الان، هر از چند گاهی به یادش میفتادیم و دوست داشتیم ببینیمش یا از احوالش خبر دار بشیم که خداروشکر بالاخره اتفاق افتاد.

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۰ ، ۲۳:۳۷
سین ^_^