فک نکنم کسی باشه که در طول زندگیش احساس تنهایی رو تجربه نکرده باشه!
بریده ای از کتاب «عرفان حافظ» شهید مطهری:
انسان در این جهان یک نوع احساس بیگانگی با همه این عالم میکند و یک نوع احساس غربت در همه عالم می کند؛ چرا ؟ می گویند برای این است که ما، آن که «ما»ی واقعی ماست که همان روح الهی(وَ نَفخْتُ فیهِ مِنْ روحی) است، از جای دیگر به اینجا افاضه شده و باید برگردد، وطن اصلی اش اینجا نیست، جای دیگر است. از جای دیگر آمده و باید به آنجا برگردد، پس وطنش اینجا نیست، اینجا وطن سنگ است، وطن خاک است، وطن کلوخ است، وطن گیاه است، وطن سگ است، وطن حیوان است، یعنی موجودات صد درصد طبیعی. ولی ما یک موجود صد درصد طبیعی نیستیم، آن واقعیت ما واقعیت ماوراءالطبیعی است، وطن اصلی ما آنجاست، ما را از آنجا جدا کرده اند. این است که ما در اینجا غریب هستیم.
+ بالاخره فیلم غریب نگاه کردم. در مورد شهید بروجردی هست... یه مدت پیش خواهرم بهم گفت نگاه کنم، بعد چند روز اسم فیلم کلا یادم رفته بود، یه بار دیگه ازش پرسیدم و یادداشت کردم که سر فرصت ببینمش.چند روز پیش که عمه ها اومده بودن عیادت خواهرم، حرف شهید بروجردی شد و کتاب و... فک کنم تا قبل از این فقط اسم شهید بروجردی رو تو کتاب های دفاع مقدس دیده بودم:)... فیلم و کتاب های دفاع مقدس مثل این میمونه: منی رو که زدم جاده خاکی برمیگردونه و میاره به مسیر اصلی و البته اثرش تا کی باشه معلوم نیست...
اگر نگاهمون رو به تنهایی تغییر بدیم به حرفی که شهید مطهری میزنه شاید کمتر به دنبال پر کردن این تنهایی باشیم چه از راه درست چه از راه نادرست!... با دوست یا همسر یا بچه یا... .
خلاصه اش اینه: زحمت نکشید تنهایی با این چیزا پر نمیشه:)))...