تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر» ثبت شده است

روزی شخصی از بیابان به سوی مدینه می آمد. چون از راه دور به دیدار پیامبر(ص)  می رفت دوست داشت دست خالی نرود. در همین حال پرنده ای را دید که به سراغ بچه های خود در لانه رفت، آن شخص کنار لانه ی پرنده رفت و جوجه ها را گرفت و به عنوان هدیه نزد پیامبر(ص) آورد و وقتی به حضور پیامبر رسید، جوجه ها را نزد پیامبر گذاشت.

در همین هنگام که جمعی از اصحاب هم حاضر بودند، ناگاه مادر جوجه ها بدون آنکه از مردم وحشت کند، آمد و خود را روی جوجه هایش انداخت. معلوم شد مادر جوجه ها به دنبال آن شخص و به خاطر جوجه هایش او را تعقیب کرده و تا آنجا آمده است.

بله! محبت و علاقه به فرزند به قدری است که یک پرنده که به طور طبیعی از انسان گریزان است، خود را در بین آن همه جمعیت روی جوجه هایش می اندازد.

پیامبر(ص) وقتی این صحنه را دید رو به حاضران کرد و فرمود:«این محبت مادر نسبت به جوجه هایش را درک کردید، ولی بدانید محبت خداوند به بندگانش هزار برابر این محبت است.

برگرفته از کتاب «بر سفره نماز» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۴۴
سین ^_^