دوبار خوندمش هر بار هم شعرهاشُ دو سه بار میخوندم:)
مشهد که رفته بودیم، تو مسیر هتل_ حرم یه کتاب فروشی بود با دکور جذاب:). با وجود اینکه قبلا گزینه اشعار فاضل نظری رو خریده و خونده بودم. وقتی یکجا کتاب شعرهاش رو دیدم نتونستم مقاومت کنم و پنج جلدی که داشت رو خریدم.
به این فکر کردم که از کی با فاضل نظری آشنا شدم (یه طوری نوشتم انگار الان دوستیم:)))) )... وقتی دانشجو بودم یکی از سرگرمی هام این بود که شعر بخونم. عضو یکی یا چند تا کانال تلگرامی بودم و شعرهاش میخوندم. یه سایتی بود که همیشه بهش سر میزدم و اونم زود به زود پست میذاشت. اینستاگرام هم که ابیات منتخب میذاشتن میخوندم. به نظرم همون موقع بوده که اشعار فاضل نظری رو خوندم و شناختمش:)
قبلا یه تعدادی از اشعار رو که خیلی دوست داشتم برا خودم میخوندم و صدامو ضبط میکردم:))))
چند بیتی از این کتاب:
به هرکس دل ببندم بعد از این خود نیز میدانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم
مرا می ساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
کورسوهای چراغ عقل مردم منکرند
روشنایی های آن خورشید نامحسوس را
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب
من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن!
بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزی
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
شادم تصور می کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
نوشته پشت جلد کتاب: آدم خلیفهٔ تنهای خدا روی زمین است. امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاح اش «... و سلاح او گریه است.»