تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۱۰۶ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

عبارت هایی از کتاب «دعبل و زلفا» نوشته مظفر سالاری:

 

«افسوس که برزخی میان حق و باطل نیست. از حق که گذشتی، دیگر هر چه هست باطل است.»

 

«خدا کند آنچه را در قلبم می گذرد و غمی را که بر درونم پنجه می کشد و می خراشد، هرگز تجربه نکنی!»

 

 «احساس می کرد پس از سفری طولانی در دریایی طوفانی به ساحل رسیده است.»

 

«بیا دل به این خوش داریم که شاید قرن ها بعد، دو دلدار به یاد من و تو، سختی ها را تاب آورند و تسلیم ناامیدی و غم نشوند و بگویند روحتان شاد!»

 

قبلا از این نویسنده رمان شب صورتی رو خونده و پسندیده بودم. دعبل و زلفا رو بهتر میدونم گرچه فضاها متفاوته. بعد از دعبل و زلفا علاقمند شدم بقیه آثار نویسنده رو هم بخونم.

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

        بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی 

        یازده مرتبه در آینه تکرار شدی 

        راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است 

        کهکشانها نخی از وصله نعلین علی است

         «سید حمیدرضا برقعی»

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۰۹
سین ^_^

۱. وقتی میبینیم یه نفر داره خودزنی میکنه، چه حسی داریم؟ همون حس دارم وقتی یه نفر داره توهین می‌کنه به مقدسات و آدمای خوب...

۲. امروز توفیق داشتم و برنامه محفل دیدم. چقدر خوبه... از ذهنم گذشت که اپسیلنی هم نیستم:)

۳. یه کتاب پیشنهادی برا این ماه: «آداب انس با قرآن». 

«قرآن را بدین عالم فرستادند در کسوت حروف، در هر حرفی هزار هزار غمزه جان ربا تعبیه کردند؛ آنگاه این ندا در دادند:«وَ ذکر فان الذکری تنفع المومنین». فرمود: تو دام رسالت و دعوت بنه آن کس که صید ما باشد دام ما خود داند و در بیگانگان از من هیچ طمعی نیست.»

۴. کتاب های شعر سید حمید رضا برقعی دارم میخونم، فوق العاده است.

«دلم هوای حرم کرده است می دانی»

۵. دیشب ساعت دوازده و نیم با مای سیستر رفتیم تو حیاط، سحری(شام) خوردیم. ماه و ستاره و هوای یه کم سرد، ها میکردی بخار دیده میشد:)))... دفعه دوم که سحری خوردم حالم به شدت بد شد، میشم مثل آدمی که غذای بد یا فاسد خورده و مسموم شده! برای همین ساعت دوازده تا یک شب غذا میخورم. خواهرمم همراهی می‌کنه ناچارا:). 

۶. به احتمال خیلی زیاد هفته آینده مدرسه تعطیله. دیروز دانش آموزا رو دیدم ولی حس میکنم چند روز گذشته! دلم براشون تنگ میشه...

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۰۷
سین ^_^

جملاتی از کتاب «مصائب عشق» اثر «آلن دوباتن»:

«انتخاب فردی برای ازدواج یا با هم بودن صرفاً مشخص‌کننده‌ی نوع غم و رنجی است که قادر به تحمل آن هستیم، نه موقعیتی برای فرار معجزه‌آسا از غم و اندوه.»

«شاید اینطور به نظر برسد که نگه‌داشتن یک راز خیانت به رابطه است. اما از طرفی، صداقت کامل هم ممکن است در نهایت پیوند دو نفر را با خطر جدی مواجه کند.»

«بسیاری از حقایقی که دوست داریم دیگران بفهمند و بپذیرند ممکن است حتا کسی را که عاشق‌مان است بیازارد.»

«منظور از مخفی کردن و نگفتن کل واقعیت خودداری از ارائه‌ی اطلاعات مهم به قصد کینه‌ورزی و آزار رساندن نیست، بلکه مقصود جانفشانی برای آزار ندیدن طرف مقابل از وجوه آسیب‌رسان سرشت خودمان است.»

«مطمئناً هر چقدر متفکرتر و نکته‌بین‌تر باشیم این مشکل[تنهایی] حادتر می‌شود، چراکه افرادِ کمتری شبیه خودمان در اطراف‌مان می‌بینیم.»

«تنهایی شدید همواره یکی از تبعات باهوش و احساساتی بودن است.»

؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛

اگه اشتباه نکنم چهارمین کتابی هست که از آلن دوباتن میخونم. نوشته هاش میپسندم. البته نه به این معنا که هر چی نوشته رو قبول دارم. ولی شاید بخش زیادی از نوشته هاش مرتبط با فطرت آدمی هست که مشترکه بین انسان ها با فرهنگ و عقاید و رسومات مختلف. 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۴۳
سین ^_^