بالاخره سوار موتور شدم😋😋😋😋😋

خیلی خوب بود😋😋😋😋😋

از ذوق زیاد امشب خوابم نمیبره 😅

رفته بودیم خونه بابابزرگ... دایی، موتور داره... یهویی تصمیم گرفتم و ازش خواستم بریم موتور سواری😁

یه دور زدیم فقط... هم میترسیدم ... هم خوش می‌گذشت خیلی... شونه های دایی محکم گرفته بودم که نیفتم 😅... ترس بود و هیجان و باد سرد .... عالی بود ... خیلی خوب بود خیلی😋😋😋... لباسم مناسب نبود... هوا هم سرد... زود برگشتیم:)... مثل شهر بازی بود ...با ترس، هیجان، شادی:)...

تا حالا سوار موتور شدین؟:)

خدایا شکرت❤️