تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکر» ثبت شده است

در زمین مردمان خانه مکن

کار خود کن کار بیگانه مکن

 

کیست بیگانه؟ تن خاکی تو

کز برای اوست غمناکی تو

 

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی

جوهر خود را نبینی فربهی

«مولوی»

داستانش اینه که یه آدمی میاد کلی وقت و هزینه می‌ذاره و تو یه زمین خونه میسازه؛ وقتی تموم میشه و میخواد ازش استفاده کنه میفهمه تو زمین یه نفر دیگه خونه ساخته!:/

+ هم و غم مون نشه این تن خاکی...

+ این شعر و داستانش هم تو کتاب شهید مطهری خوندم و هم از زبون دکتر دینانی تو برنامه معرفت شنیدم و این همزمانی ها رو دوست میدارم:)

+ شب بیداری ها شروع شد دوباره:/

+ شب دوست داشتنیه ولی این مدلی که موقع سحر بیدار باشی و بین الطلوعین هم ببینی و برکت زمان رو حس کنی وقتی هنوز ظهر نشده و کلی کار انجام دادی ... ان شاءالله دوباره بتونم این مدلی زندگی کنم:)

+ چه خوب بود اگه میشد فکر هامون بشه ضبط کرد و بعدش تبدیل به متن. مثل تایپ صوتی ولی مستقیم از ذهن به متن!:))))... مثل تصعید و میعان شد!:)))!

+ خواب دیدم دو تا ماه تو آسمونه!:)... اولین بار بود و به شدت متعجب تو خواب و ذوق زده و میخواستم ازش عکس بگیرم:)... وقتی تعبیرش خوندم!!!... البته تعبیرها!... باز هم دست مریزاد به ناخودآگاه!!!!.... شاید این خواب ادغام تفکرات شبانه باشه... مثلا شعر بالایی که حکایت جسم و روح و اینجا و اونجاست... تصمیم مهمی که ده ساله گرفتم و پاش موندم ولی گاهی پیش میاد دوباره انگار بین دوراهی قرار گرفتم ولی باز همون تصمیم!:) و...

+ ساغی برای امتحان ریاضی نیومد! مثل اینکه حالش خوب نبوده...

+ توصیه شده به خوندن روزی ۵۰ آیه قرآن:)... تقریبا چهار ماه، میشه قرآن رو ختم کرد. محدوده هر روز نوشتم جدولی. هم عکسش میذارم هم فایلش اگر مایل بودین میتونید استفاده کنید. 

صفحه ۱

صفحه ۲

دریافت (پی دی اف)

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۳ ، ۰۴:۰۹
سین ^_^

نود و نه درصدی باشیم... اگه صد در صد به خود مطمئن بخوایم برونیم با سرعت بالا ممکنه بخوریم به بن بست و با این اطمینان و سرعت، متلاشی می‌شیم همه جانبه! 

یه درصد احتمال خطا ما رو وادار می‌کنه هر از گاهی نقص ها، ماشین، مسیر رو چک کنیم... نهایتا به بن بست هم خوردیم... متلاشی نمیشیم چون تمام تلاشمون رو انجام دادیم... یا وقت داریم و برمیگردیم یا نداریم ولی حسرت نمی‌خوریم کاش آروم تر می‌روندم کاش ....کاش.... کاش:)

  •  یه کم آروم تر... اینقدر خود کم بینی و سیاه دیدن و سیاه نمایی راه به جایی نمی‌بره...!... اگه سیاهی باشه... اگه همه جا سیاهی می‌بینید... بگردید سهم خودتون از این سیاهی  پیدا کنید:)... میشه به اندازه یه نقطه سفیدی ایجاد کرد...!
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۰۱ ، ۰۵:۵۵
سین ^_^

 همه چیز آنطور که به نظر می رسند نیستند شاید تو احمقی که فکر می کنی او احمق است. 

من معتقد نیستم که پرسیدن، بیماری باشد. اطاعت کورکورانه بدون هیچ پرسشی، بیماری است.

فقط عاطفه ای قوی تر ممکن است بر یک عاطفه دیگر غلبه کند.

هر زمان با هم هستیم، ارتباطی قوی را حس می کنم، هم از سوی تو هم از سوی خودم. میدانم محبتی بین ما هست.

«برگرفته از کتاب مسئله اسپینوزا»

 

خوندن این کتاب باعث شد این چند روز یه حالی باشم... دارم فکر میکنم چطور توصیفش کنم🤔 مثل این میمونه که رفتم درون دنیای خودم و در بسته باشم... وقتی مستند شنود گوش دادم مزید بر علت شد و این حالم همچنان ادامه داره... امیدوارم منجر بشه به تصمیم های خوب:) ... اگه برنامه عباس موزون دیده باشید و براتون جالب بوده، مستند شنود هم مثل همونه... کتاب شنود خونده بودم. اما انگار سانسور شده بوده برا همین تجربیات رو صوتی ضبط کردن دوباره بدون سانسور. 

شاعر میفرماید:

رنجوری را گفتند دلت چه میخواهد گفت آنکه دلم چیزی نخواهد.

 

و:

نباید بست اندر چیز و کس دل / که دل برداشتن کاریست مشکل.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۲۲:۵۱
سین ^_^