تشنگی آور به دست...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکر» ثبت شده است

نود و نه درصدی

نود و نه درصدی باشیم... اگه صد در صد به خود مطمئن بخوایم برونیم با سرعت بالا ممکنه بخوریم به بن بست و با این اطمینان و سرعت، متلاشی می‌شیم همه جانبه! 

یه درصد احتمال خطا ما رو وادار می‌کنه هر از گاهی نقص ها، ماشین، مسیر رو چک کنیم... نهایتا به بن بست هم خوردیم... متلاشی نمیشیم چون تمام تلاشمون رو انجام دادیم... یا وقت داریم و برمیگردیم یا نداریم ولی حسرت نمی‌خوریم کاش آروم تر می‌روندم کاش ....کاش.... کاش:)

  •  یه کم آروم تر... اینقدر خود کم بینی و سیاه دیدن و سیاه نمایی راه به جایی نمی‌بره...!... اگه سیاهی باشه... اگه همه جا سیاهی می‌بینید... بگردید سهم خودتون از این سیاهی  پیدا کنید:)... میشه به اندازه یه نقطه سفیدی ایجاد کرد...!
۰۸ آبان ۰۱ ، ۰۵:۵۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سین ^_^

problem

 همه چیز آنطور که به نظر می رسند نیستند شاید تو احمقی که فکر می کنی او احمق است. 

من معتقد نیستم که پرسیدن، بیماری باشد. اطاعت کورکورانه بدون هیچ پرسشی، بیماری است.

فقط عاطفه ای قوی تر ممکن است بر یک عاطفه دیگر غلبه کند.

هر زمان با هم هستیم، ارتباطی قوی را حس می کنم، هم از سوی تو هم از سوی خودم. میدانم محبتی بین ما هست.

«برگرفته از کتاب مسئله اسپینوزا»

 

خوندن این کتاب باعث شد این چند روز یه حالی باشم... دارم فکر میکنم چطور توصیفش کنم🤔 مثل این میمونه که رفتم درون دنیای خودم و در بسته باشم... وقتی مستند شنود گوش دادم مزید بر علت شد و این حالم همچنان ادامه داره... امیدوارم منجر بشه به تصمیم های خوب:) ... اگه برنامه عباس موزون دیده باشید و براتون جالب بوده، مستند شنود هم مثل همونه... کتاب شنود خونده بودم. اما انگار سانسور شده بوده برا همین تجربیات رو صوتی ضبط کردن دوباره بدون سانسور. 

شاعر میفرماید:

رنجوری را گفتند دلت چه میخواهد گفت آنکه دلم چیزی نخواهد.

 

و:

نباید بست اندر چیز و کس دل / که دل برداشتن کاریست مشکل.

 

۱۵ شهریور ۰۱ ، ۲۲:۵۱ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
سین ^_^