تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنهایی» ثبت شده است

حال خوب کن مثل:

✓ صدای اذان صبح در سکوت مطلق شب

✓ صدای اذان مغرب تو روستا با زمینه صدای باد و پرنده ها

✓ شنیدن صدای تپش قلب نوزادی که بغل گرفتی

✓ بارش برف در تاریکی شب زیر نور لامپ!

✓ صدای آب روان

✓ غذا خوردن نوزاد

✓ دیدن و خریدن کتاب

✓ دیدن و خریدن طلا (فک کنم آقایون بهش آلرژی دارن مخصوصا تازه داماد ها که کلی پول بابت طلا دادن یا باید بدن:))))

و...

مواردی هست که تجربه کردم و حس خوبشون در ذهنم ثبت شده! مطمئنا بیشتر از اینهاست ولی تا همینجا ذهن یاری کرد. بقیه اش با شما:)

 

+ چند تا از پست های قدیمیم خوندم! حس میکنم مشخصه که نسبت به گذشته تغییر کردم! 

+ چند روزی هست دارم فکر میکنم از دوران دانشگاه بنویسم یا نه! مطمئنا یادآوری اون دوران دلچسب نیست ولی گاهی نوشتن باعث میشه یه کم از زهر خارج بشه یا اینطور به نظر میرسه!:)

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۴ ، ۰۰:۴۶
سین ^_^

جملاتی از کتاب «مصائب عشق» اثر «آلن دوباتن»:

«انتخاب فردی برای ازدواج یا با هم بودن صرفاً مشخص‌کننده‌ی نوع غم و رنجی است که قادر به تحمل آن هستیم، نه موقعیتی برای فرار معجزه‌آسا از غم و اندوه.»

«شاید اینطور به نظر برسد که نگه‌داشتن یک راز خیانت به رابطه است. اما از طرفی، صداقت کامل هم ممکن است در نهایت پیوند دو نفر را با خطر جدی مواجه کند.»

«بسیاری از حقایقی که دوست داریم دیگران بفهمند و بپذیرند ممکن است حتا کسی را که عاشق‌مان است بیازارد.»

«منظور از مخفی کردن و نگفتن کل واقعیت خودداری از ارائه‌ی اطلاعات مهم به قصد کینه‌ورزی و آزار رساندن نیست، بلکه مقصود جانفشانی برای آزار ندیدن طرف مقابل از وجوه آسیب‌رسان سرشت خودمان است.»

«مطمئناً هر چقدر متفکرتر و نکته‌بین‌تر باشیم این مشکل[تنهایی] حادتر می‌شود، چراکه افرادِ کمتری شبیه خودمان در اطراف‌مان می‌بینیم.»

«تنهایی شدید همواره یکی از تبعات باهوش و احساساتی بودن است.»

؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛

اگه اشتباه نکنم چهارمین کتابی هست که از آلن دوباتن میخونم. نوشته هاش میپسندم. البته نه به این معنا که هر چی نوشته رو قبول دارم. ولی شاید بخش زیادی از نوشته هاش مرتبط با فطرت آدمی هست که مشترکه بین انسان ها با فرهنگ و عقاید و رسومات مختلف. 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۴۳
سین ^_^

+دو روز پیش خواهرم گفت یه پروانه دیدیم بیاین ببینید دهنش خیلی جالبه شبیه یه حلقه است! دوست داشتم از نزدیک ببینمش ولی حوصله ام نشد:/

+یکی از قول هایی که به خودم داده بودم شکستم:/ ولی تصمیم گرفتم امروز به جای زانوی غم بغل گرفتن به حرکتم ادامه بدم با توان بیشتر و منظم تر و بهتر از قبل. 

+ امروز که رفتم مغازه، بالای قفل یه پروانه نشسته بود، تکون هم نمی‌خورد!:)...یکی از چیزایی که توجهم جلب کرد دهنش بود که شبیه حلقه بود!:) ازش چند تا عکس گرفتم. میترسیدم اگه بگیرمش بال هاش آسیب ببینه و نتونه پرواز کنه برا همین چند بار فوتش کردم ولی نهایت حرکتش این بود که بال هاش یه کم باز کرد. قفل باز کردم و رفتم داخل وسایلم گذاشتم دوباره اومدم بیرون ازش فیلم گرفتم، حین فیلم گرفتن پرواز کرد و رفت:)... دیدنش خیلی حس خوبی داشت. حالم خوب کرد.

+ امروز برای چند لحظه فکر کردم شاید بشه بعد از هفت هشت ده سال!!:)) بشه بریم قم و حرم:) اما چه میدونستم سفر مشهد هم ممکنه کنسل بشه:/

+ از رفتن خانم دزیره ناراحت شدم، یکی از دلایلی که دایره ارتباطات بیانیم رو محدود نگه داشتم همین رفتن ها بوده. منظورم این نیست که نباید میرفتن، که باید و نباید هر شخص برا خودش تعیین می‌کنه و حق داره. امیدوارم با حال خوب و به زودی برگردن. 

+ همه چی دست به دست هم داده تا دلتنگی دوباره رخ بنماید!:)) دلتنگی همیشه برای یه شخص نیست می‌تونه به خاطر اشخاص، مکان ها و شرایط باشه. 

+ میتونید تصویر پروانه رو اینجا ببینید. و فیلم پروانه:)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۴۱
سین ^_^