تشنگی آور به دست...

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت طلبی» ثبت شده است

تجلی اشتیاق

بعد از سال ها دوباره یاد صوت های شهید آوینی افتادم! 

زمان دانشگاه، زمانی که حالم خوب نبود، گوش میدادم به صدای شهید آوینی که می‌گفت:«پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.»...

یادمه که یه برنامه نصب کرده بودم رو تبلتم و همه صوت ها رو داشت. بارها و بارها گوش میدادم... دیشب چند تا برنامه نصب کردم، پیام خطا میداد که این نسخه قدیمی شده...

از اینجا میتونید صدای شهید آوینی رو بشنوید.

به نظرم هیچوقت تکراری، خسته کننده و قدیمی نخواهند شد. 

به قول یکی از دوستان، غم هامون وصل کنیم به غم های اصیل و اشک ها رو با ارزش کنیم!...

 


دریافت

۱۴ آذر ۰۳ ، ۰۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سین ^_^

سنگِ نشانند...

+ امیدوارم کسانی که با زبون ابراز خوشحالی میکنن از این واقعه در دل خوشحال نباشن و فقط از روی لجبازی باشه! ان شاءالله راه رو پیدا کنن...

+ ان شاءالله عاقبت بخیر بشیم.

+ توأمان حس های مختلفی رو دارم تجربه میکنم... غم، درد، حسرت، شوق و...

+ و هنوزم باورش سخته...

 

حکمت ۳۵۱نهج البلاغه: چون سختی‌ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید، و آن هنگام که حلقه‌های بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد.

 

۳۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۰۴ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سین ^_^

پایان...

میخواهد در مقتل علی بمیرد...

۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^

چه شیرین است مردانه مردن...

.

.

.

لیک مرگ ِ دیگری هم هست

دردناک اما شگرف و سرکش و مغرور

مرگ ِ مردان ، مرگ ِ در میدان

با تپیدن های طبل و شیون ِ شیپور

با صفیر ِ تیر و برق ِ تشنه ی شمشیر

غرقه در خون پیکری افتاده در زیر ِ سم ِ اسبان

وه چه شیرین است

رنج بردن

پا فشردن

در ره ِ یک آرزو مردانه مردن !

.

.

.

«هوشنگ ابتهاج»

۲۹ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^

ارزش مرد

 ارزش مرد به اندازه همت اوست، و راستگویی او به میزان جوان مردی اش، و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می کند، و پاکدامنی او به اندازه غیرت اوست.

«حکمت ۴۷ نهج‌البلاغه»

این حکمت منو یاد نوجوونی میندازه که موقع جنگ از تلویزیون میبینه چه در انتظار زنان هم وطنه خونش به جوش میاد، موندن جایز نمی‌بینه و می‌ره و تا الان هم برنگشته.

( نوجوون همشهری که مفقودالاثره و داستانش با واسطه از زبون مادر و خواهرش شنیدم.) 

۲۵ آذر ۰۰ ، ۰۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^