«یعنی این خواست خدا بود که من عاشق او شوم یا اینکه به اختیار خودم بود؟»
از کتاب قدم های خاطره انگیز نوشته نیکلاس اسپارکس؛ فوق العاده بود این کتاب و بر اساس واقعیت.
«یعنی این خواست خدا بود که من عاشق او شوم یا اینکه به اختیار خودم بود؟»
از کتاب قدم های خاطره انگیز نوشته نیکلاس اسپارکس؛ فوق العاده بود این کتاب و بر اساس واقعیت.
بعد از سال ها دوباره یاد صوت های شهید آوینی افتادم!
زمان دانشگاه، زمانی که حالم خوب نبود، گوش میدادم به صدای شهید آوینی که میگفت:«پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.»...
یادمه که یه برنامه نصب کرده بودم رو تبلتم و همه صوت ها رو داشت. بارها و بارها گوش میدادم... دیشب چند تا برنامه نصب کردم، پیام خطا میداد که این نسخه قدیمی شده...
از اینجا میتونید صدای شهید آوینی رو بشنوید.
به نظرم هیچوقت تکراری، خسته کننده و قدیمی نخواهند شد.
به قول یکی از دوستان، غم هامون وصل کنیم به غم های اصیل و اشک ها رو با ارزش کنیم!...
+قلبت شکسته؟
_ ...........
+قلبت شکسته آره؟
_تو نمیفهمی...
+چرا ، نمایش های زیادی دیدم! قلبت شکسته، اونم قلبش شکسته، شما دو تا عاشق همید ولی نمیتونید با هم باشید.
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
«شما اولین کسی هستید که دلم خواست لذت آرزوهایم را با او تقسیم کنم، احتمالاً برای اینکه احساس میکنم تو مرا به خاطر خودم دوست داری، نه به خاطر خودت، در حالیکه دیگران همیشه مرا به خاطر خودشان دوست داشتند.»
« از کتاب مادام کاملیا اثر الکساندر دوما»
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
+ حس میکنم اگر ازدواج کنم!:/ و مثل رفیق نباشیم با هم، اوضاع نگران کننده خواهد بود...
+ شاید بعضی چیزا ساده به نظر برسه ولی وقتی میری وسط معرکه میبینی پیچیده است!...
+ ممکنه جمع همسر و رفیق بودن ساده نباشه!؟:/