تشنگی آور به دست...

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غم» ثبت شده است

سهمِ من...

نگاه کن غم درون دیده ام 

چگونه قطره قطره آب می شود

«فروغ فرخزاد»

 

اطرافم کسی نبود... بدون سر و صدا! ... به آینه نگاه کردم... به چشمام؛ آینهٔ روح... با یک فکر در چند ثانیه اشک تو چشمام جمع شد و من همچنان در آینه نظاره گر خود... سرم رو حدود ۴۵ درجه به راست چرخوندم! اشک ها گوشه سمت راست هر چشم جمع شدن:))... دوباره سرم رو برگردوندم و یه بار دیگه ۴۵ درجه به راست! اشک از گوشه راستِ چشم چپم، قِل خورد و اومد پایین ولی... اشک چشم راست، سمج بود:)... خنده ام گرفت:) ... فک کنم با این کار،چشمام تمیز! شد:)... پلک زدم ... دیگه از اشک خبری نبود. 

یه مدت پیش وقتی دلم گرفته بود یکی از دوستان بهم گفت میتونم مداحی گوش بدم ... غمی که داریم وصلش کنیم به یه غم و درد اصیل! ارزشمند، جلا دهنده روح...

 

مثلا الان میشه اینو گوش داد!:)

 

و...

سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست.«فروغ فرخزاد»

 

۲۳ آذر ۰۲ ، ۱۶:۵۲ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سین ^_^

همین است زندگی!

کتاب

زندگی

 

چه غم که خلق به حسن تو عیب می‌گیرند 

همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد

 که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی ست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من 

صدای پر زدن مرغ‌های دریایی ست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

ای عمر! چیستی که به هر حال عاقبت 

جز حسرت گذشته در آیندهٔ تو نیست

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی 

که آنچه «کاخ» تو را «خاک» می‌کند ستم است

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

جز آه نمی‌آید از این قلب پر از درد

 اینقدر مزن چنگ به سازی که شکسته است

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

تنگ آب انقدر هم نمی‌آمد به چشم

 فکر آزادی نمی‌کردند ماهی‌ها اگر

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

گرچه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم

عشق اگر حق است، این حق تا ابد بر گردنم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی

پیله‌ای پیچیده از غم‌های عالم بر تنم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

در دلم آیینه‌ای دارم که می‌گوید آه

در جهان سنگدل‌ها کاش می‌شد سنگ بود

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش 

چنگی نمی‌زنی به دل این روزها تو هم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

ای زخم کهنه‌ای که دهان باز کرده‌ای

 چون دیگران بخند به غم‌های ما تو هم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست 

چون رود بگذر از همه سنگریزه‌ها

 

سربلند

۲۵ تیر ۰۲ ، ۱۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سین ^_^

غمِ نگاه

تا حالا به چشم های اطرافیانتون دقت کردین؟ یه عده غمِ نگاه دارن بعضیا زیادتر بعضیا کمتر... بعضی از دانش آموزام هم دارن... نمی‌دونم چیزیه که از بچگی با آدمه یا به مرور به وجود میاد؟!... به نظرم چشم آدما رو قشنگ تر می‌کنه:)

 

روز اول مدرسه...گفت دلم میخواد بغلش کنم ... گفتم بیا که تا آخر سال همچین فرصتی گیرت نمیاد:))... و بغلش کردم:)

 

۰۵ مهر ۰۱ ، ۱۳:۵۶ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سین ^_^

پرنده اندوهگین

در نی زار

پرنده ای اندوهگین می خواند

گویی چیزی را به یاد آورده

که بهتر بود

فراموش کند.

به قولا از ایشونه:)»»"تسورا یوکی"

 

 

به نظرم هممون حداقل یه چک پاس نشده دست دنیا داریم که هیچ وقت نمیتونه پاسش کنه... مشتاقانه منتظرم؛ منتظر زمانی که قراره پاس بشه:)

امیدوارم غم ها دیر به دیر بهتون سر بزنن، نمیگم اصلا نیان که نمیشه، میشه؟! از من می‌شنوین در براشون باز نکنید یا اگه راهشون دادین بهشون محل نذارید که قهر کنن و برن وگرنه دوستاشون هم دعوت میکنن!:/😄

 

 

اینجا رو ببینید تا روانتون شاد بشه😁 

https://uupload.ir/view/vid-20220217-wa0083_t42f.mp4/

 

 

۲۸ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^

خداحافظی غمناک

۱.فراموش کردن و فراموش شدن هر دو ترسناکه...

۲. خداحافظی ها همیشه ناتموم انجام میشن، هیچ خداحافظی کاملی وجود نداره، برا همینم ازش می‌ترسیم چون نمی‌تونیم یه خداحافظی غمناک تحمل کنیم، برا همین همیشه سراغ خداحافظی های ناتموم میریم.

 

 

۱۶ آبان ۰۰ ، ۲۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^

فاتح خیبر صاحب ذوالفقار

چه روز خوب و چه فرصت خوبی برای حرف زدن در مورد نهج‌البلاغه:)

خدایا به تو پناه میبرم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو و درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی توجه مردم را به خود جلب نمایم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده، با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم،تا به بندگانت نزدیک،و از خشنودی تو دور گردم.

«حکمت ۲۷۶»

 

بالاخره بعد از مدت ها اواخر سال ۹۹ تونستم نهج‌البلاغه رو تا آخر بخونم:)

از چند سال پیش چند بار سراغش میرفتم ولی رهاش میکردم.

سه جلد از کتاب پیام امام از آیت‌الله مکارم شیرازی که تفسیر نهج‌البلاغه هست هم خوندم که خیلی عالی بودن متاسفانه بازم رهاش کردم و دیگه هم فرصت نشد ادامه بدم چون کتابا از دستم رفت:/ 

کتاب علی، صدای عدالت انسانی از جرج جرداق هم تموم نکردم و رهاش کردم ولی تصمیم به خوندنش دارم حتما:) 

برای همین از اینکه تونستم بخونمش کمی هم با دقت و یادداشت ذوق زده ام:) 

دو تا دلیل داشت که تونستم تا آخر پاش وایسم😁 یکی اینکه گروهی خوندیم و  اینکه به پیشنهاد دوستان از حکمت ها شروع کردم به خوندن و بعد نامه ها و در آخر خطبه ها چون حکمت ها کوتاه تر از نامه ها کوتاه تر از خطبه ها هست:) خطبه ها طولانی تر و سنگین تره برای همین شروع از خطبه ها ممکنه آدم خسته کنه.

همچین روزی باعث خوشحالی هست ولی در باطنش غم داره اگه یه ذره بتونیم درک کنیم بعد از غدیر بر حضرت مادر و امام زمانش چه ها گذشت...

امام زمانمون دریابیم...!؟

۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سین ^_^