تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

بذار مثل بچه سیدا

به تو تا ابد بگم مادر

.

.

.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۰ ، ۲۳:۴۴
سین ^_^

One day a man, hearing that glasses are useful for reading, went to

 a shop to buy glasses.

The shopkeeper showed him a pair of glasses, but he asked for

 another pair. In this way, he continued trying on many pairs of

 glasses, but every time he said. " These are not good. Give me

 another pair, please."

At last the shopkeeper, who was getting angry, said," Sir, can you

 read at all?" The man answered:" If I could read, why would I want

 glasses?"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۰ ، ۱۸:۱۰
سین ^_^

 ارزش مرد به اندازه همت اوست، و راستگویی او به میزان جوان مردی اش، و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می کند، و پاکدامنی او به اندازه غیرت اوست.

«حکمت ۴۷ نهج‌البلاغه»

این حکمت منو یاد نوجوونی میندازه که موقع جنگ از تلویزیون میبینه چه در انتظار زنان هم وطنه خونش به جوش میاد، موندن جایز نمی‌بینه و می‌ره و تا الان هم برنگشته.

( نوجوون همشهری که مفقودالاثره و داستانش با واسطه از زبون مادر و خواهرش شنیدم.) 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۰ ، ۰۶:۰۹
سین ^_^