چند سال پیش یه نفر برام تعریف میکرد که پسری گفته اگه یه مرد عاشق یه زن باشه حتی اگه زن ازدواج کنه، مرد منتظرش میمونه مثلاً اینکه شوهر زن بمیره!!! تا بتونه باهاش ازدواج کنه... این پسر به معشوقش نرسید و با یه نفر دیگه ازدواج کرد ولی موفق نبود و در شرف طلاقه...
از فامیل و آشنا مردایی دیدم که یه نفر خواستن ولی بهش نرسیدن و ازدواج نکردن یا اگه نامزدی و ازدواجی هم بوده به هم زدن...
فکر میکنم اگه یه مرد عاشق بشه سخت میتونه یه زن دیگه رو کنار خودش ببینه ولی یه زن با گذشت زمان و دریافت عشق و محبت ممکنه بتونه یه مرد دیگه رو بپذیره. معلومه که این فکرم بر میگرده به دیده و شنیده های خودم و ممکنه یه نفر دیگه طبق تجربیاتش اینو قبول نداشته باشه.
از اثرات آخرین سریالیه که دیدم، فکر کردن در مورد عشق و عاشق و معشوق و ...
هنوز هم ذهنم درگیرشه:)، میر هادی تا همیشه تو ذهنم میمونه، هنوزم دیدن بعضی سکانس های این سریال و گریه کردن و احساس همدردی باهاشون برام لذت بخشه...
گریه میتونه از سر ناراحتی، درد، رنج، فراق، دلتنگی، خوشحالی، همدردی، عصبانیت و ... یا خنده زیاد باشه:)، یه بار از دانش آموزا پرسیدم آخرین باری که گریه کردین کی بوده و چرا؟ تعداد کمی جواب دادن:) و اگه گفتن کی دلیلش نگفتن، خودم که همون روز صبح بود:)) دلیلش هم از دست دادن یکی از عزیزام بود که هنوز باورش برام سخت بود...
میگن هر کی راحت میخنده راحت هم گریه میکنه، برای خودم که درسته، خیلی زود خندم میگیره و خیلی هم میخندم و راحت هم اشکم در میاد. نوجوون بودم و از دست خودم شاکی، به خاطر این همه حساسیت و گریه هام، تصمیم گرفتم هر چی شد گریه نکنم و تونستم به مدت طولانی گریه نکنم،چند ماه شاید هم یک سال!!
+ آخرین باری که گریه کردین کی بوده؟:)