دمای تعادل یه مبحثی تو شیمی دبیرستان بود... فقط اسمش یادمه:)) 

اینکه وقتی می‌نویسی تعادل رعایت کنی کار سختیه... 

آسون ترینش!؟ از بدبختیا و درد و رنج گفتنه چه عشقی و فراق و هجران و... چه هر موضوعی از زندگی... هر آدمی به سهم خودش اینا رو داره وقتی دل ما به درد اومده چرا با گفتنش دل مردم هم به درد بیاریم... هر نفر قبلا سهمش دریافت کرده پس ما به بارش چیزی اضافه نکنیم... موافق این نیستم هیچ چی نگیم تا بترکیم:)) ولی کارمون هم نشه تا به تمارض برسه...

یه طرف دیگه گفتن از خوشی ها و نعمت ها و... هست گاهی اغراقی هم در کار نیست ولی ممکنه دلی رو به درد بیاره یا نتیجه اش بشه آهی از سر حسرت... 

برام پیش اومده شاید برای شما هم😁 لحظه ای با دیدن عکس یا نوشته ای دلم چیزی رو خواسته که ندارم و بدترش اینه که شاید هیچ وقت نتونم داشته باشمش!:) خداروشکر نشده حسادت. به گفتن اینکه براش یا براشون نگهش داره و به ما هم ببخشه اگه به صلاحه اکتفا کردیم و رد شدیم.

پس نوشتن و حواست به همه جنبه ها بودن کار آسونی نیست... واقعا سخته به دمای تعادل رسیدن تو دنیای پر زرق و برق گاها پر از پز و ریا و تزویر پروفایل و وضعیت و پست و توئیت و...

یادمه با دوستم داشتیم از مدرسه میومدیم خونه، جمله ای گفت با لحن شاید یه کم اعتراضی در مورد قانونی که تو خونوادشون بود در باب موضوعی... اون موقع اون چیزی که اون ازش دلگیر بود چیزی بود که من نداشتم و خواهانش بودم... چیزی که برا خیلیا داشتنش بدیهیه حتی بهش فکر هم نمیکنن و شاید اصلا نعمت هم به حسابش نیارن... بعضی چیزا هست من ندارم و تو داری و یا بالعکس... برای هر چیزی شکرگزار باشیم و قدر دان چون بعضی چیزا داشتنشون بدیهیه ولی وقتی از دستش میدی داشتن دوبارشون میشه مثل حل حکم های ثابت نشده...

اینا رو نوشتم که اگه خدایی نکرده کارم شد پز یا تمارض این نوشته رو ببینم و خجالت بکشم و متنبه بشم و به راه راست هدایت بشم و ... همین دیگه... حالا شهیدم شدیم خوبه!!😅