تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۲۱ مطلب با موضوع «سؤال» ثبت شده است

+ترجیح میدین ندونید آخرین دیدار هست یا بدونید؟

 منظور فقط معشوق نیست!:)

+ سریالی که اخیرا دیدم یکی از بهترین ها بود برام، یه سریال تاریخی، کمدی، عاشقانه... دو قسمت از قسمت های پایانی سریال باعث شد بشه یکی از بهترین ها وگرنه بیشتر جنبه سرگرمی داشت! 

+ این پرسش هم به خاطر یکی از سکانس ها به ذهنم رسید. دو شخصیت اصلی در حال خداحافظی بودن، یه نفر میدونست ممکنه آخرین دیدارشون باشه و یه نفر نمیدونست... طبیعتاً اونیکه میدونست سختش بود صحنه رو ترک کنه:)) 

+حالا چرا شد بهترین؟!(نوشتن چیزی که در ذهن دارم سخته، امیدوارم بتونم خوب توضیح بدم که یه کم مسئله روشن بشه:)

+معمولا کم پیش میاد در مورد سریال ها بخوام با مای سیستر صحبت کنم یا بخوام تعریف کنم براش، علاقه نداره...

+یکی از مسائلمون که با هم در میون میذاریم اینه که آیا در تعامل با بقیه و واکنش هامون به رفتار دیگران سخت میگیریم به خودمون؟ یا نه، در چه حد درست داریم عمل میکنیم؟ خودمون در تعادلیم؟ یا نه ما سخت گیریم؟ یا اینکه بقیه بی خیال هستن!... و اتفاقا به تازگی در مورد همکاراش و رفتارهاشون صحبت میکردیم و اینکه مای سیستر داره اذیت میشه به خاطر حساسیت بالا هست و باید بی خیال باشه یا نه!

+مای سیستر در حال آماده شدن بود که بره مدرسه، منم هنوز افقی بودم و خستگی مانع بلند شدن میشد، در حال تماشای سریالم بودم که رسیدم به اوج داستان(البته به نظر خودم:)... و اینقدر برام قابل لمس بود مثل وقتیکه یکی حرف دلت میزنه:)... با هیجان برای مای سیستر تعریف کردم و ابراز احساسات که این چقدرررر خوبه، پس هستن آدمایی با این نوع فکر و دغدغه...تنها نیستیم:)

+تو یه قسمت سریال نشون میده پسر برای اینکه دختر به خطر نیفته بی خبر خودش میندازه تو خطر:) یعنی ترجیح میده به «تنهایی!» هدفش رو پیش ببره... دختر که از قبل متوجه شده می‌ره و نجاتش میده، و بهش کمک می‌کنه که فرار کنن، در حین فرار میرسن به پرتگاه!:) ... تهدید میشن و خطر کشته شدن دو تاشون هست، پسره میگه منو رها کن و خودت نجات بده! و دختره بهش میگه اگه این بار بخوای «تنهام» بذاری هیچ وقت نمی بخشمت و قسم میخوره و چندین بار اینو تکرار می‌کنه با گریه! وقتی تیر ها آماده پرتاب میشن، پسر،دختر هل میده به طرف جلو و خودش پرت میشه ته دره! ... قسمت بعد دختر، بی گناهی پسر ثابت می‌کنه و جونش نجات میده ولی تصمیم میگیره برای همیشه پسر رو ترک کنه و سر حرفش بمونه گرچه خودش هم به شدت آسیب میبینه از این تصمیم و نتیجه اش که تنهاییه...داستان ادامه داره ولی این تصمیم و اتفاقاتی که منجر به این تصمیم شد برای من اون نقطه اوج بود:)... 

+ بعدا دختره به پسر میگه همیشه درکت کردم، ولی تو هیچ وقت نخواستی منو درک کنی. شاید پسره در تمام تصمیماتش اولویت رو داد به دختر ولی خودش نذاشت جای دختره ...

+ برای مای سیستر که گفتم در حال اتو زدن بود ولی گفت منظورم متوجه شده:)...

+ و اما جوابم به سوالم:)... ترجیح میدم ندونم آخرین دیداره!:)( لازم به ذکر می‌باشد که میخواستم توضیحاتی در این باب هم ارائه نمایم ولی دقت نمودیم اگر متن طولانی تر شد مخاطب پا به فرار میگذارد!:))... فک کنم همین الان هم یکی دو نفر بیشتر تا اینجای متن نخونده باشن:)

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۳ ، ۰۰:۴۲
سین ^_^

لحظاتی از زندگی هستن که دوس نداری تموم بشن:)

تو حرم روی فرش بین مردم نشسته بودم... آسمون با رنگ آبی تیره... ماه و ستاره... گلدسته ها و چراغونی و کبوترا... صدای همهمه ی جمعیت... صدای باد و نسیم خنکی که به صورت میخورد و صدای اذانی که پخش میشد، حسِ زنده بودن بهم میدادن

 انگار تو این لحظاتِ که دارم زندگی رو لمس میکنم:)... دوس نداشتم تموم بشه...

 

و اما سوال:) 

چنین لحظاتی تو زندگی داشتین؟ که دوست نداشتید تموم بشه... دوست داشتید تا همیشه تو ذهن و قلبتون زنده نگهش دارید.

  • وقت خداحافظی رسیده... از همین الان دلم تنگه... باید برگردم با دلخوشی! با دلِ هزار تکه ی چسب خورده...

یه شب ماه و ستاره خیلی نزدیک به هم بودن دریافت

گل هایی که گذاشته بودن تو حرم... ۱ ۲

بعد بارون ازشون فیلم گرفتم:) ببینید

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۰۴
سین ^_^

حافظه تون چقدر یاری میکنه برا یادآوری شعر یا آهنگ هایی که خوندین و گوش دادین؟

یه شعری که خیلی دوستش دارید تا اندازه ای که به یاد میارید اینجا بنویسید:)... تقلب ممنوع😁

آهنگی بوده صدبار گوش دادم، و پیش اومده ازم پرسیدن چند تا آهنگ مورد علاقه ات برامون بگو... و من:/... حتی یه مصرعش هم یادم نمیاد که بخونم:(... همیشه با حفظ کردن مشکل داشتم:/... البته قبلا که امتحان میدادم درس های حفظی هم نمره خوب و کامل می‌گرفتم 😁شاید به مدد حافظه تصویری قوی:) یا نوشتن تحلیل و برداشتم از اون مطلب:)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۰۱ ، ۰۷:۰۱
سین ^_^