تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۶۵ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

۱. وقتی میبینیم یه نفر داره خودزنی میکنه، چه حسی داریم؟ همون حس دارم وقتی یه نفر داره توهین می‌کنه به مقدسات و آدمای خوب...

۲. امروز توفیق داشتم و برنامه محفل دیدم. چقدر خوبه... از ذهنم گذشت که اپسیلنی هم نیستم:)

۳. یه کتاب پیشنهادی برا این ماه: «آداب انس با قرآن». 

«قرآن را بدین عالم فرستادند در کسوت حروف، در هر حرفی هزار هزار غمزه جان ربا تعبیه کردند؛ آنگاه این ندا در دادند:«وَ ذکر فان الذکری تنفع المومنین». فرمود: تو دام رسالت و دعوت بنه آن کس که صید ما باشد دام ما خود داند و در بیگانگان از من هیچ طمعی نیست.»

۴. کتاب های شعر سید حمید رضا برقعی دارم میخونم، فوق العاده است.

«دلم هوای حرم کرده است می دانی»

۵. دیشب ساعت دوازده و نیم با مای سیستر رفتیم تو حیاط، سحری(شام) خوردیم. ماه و ستاره و هوای یه کم سرد، ها میکردی بخار دیده میشد:)))... دفعه دوم که سحری خوردم حالم به شدت بد شد، میشم مثل آدمی که غذای بد یا فاسد خورده و مسموم شده! برای همین ساعت دوازده تا یک شب غذا میخورم. خواهرمم همراهی می‌کنه ناچارا:). 

۶. به احتمال خیلی زیاد هفته آینده مدرسه تعطیله. دیروز دانش آموزا رو دیدم ولی حس میکنم چند روز گذشته! دلم براشون تنگ میشه...

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۰۷
سین ^_^

«کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ»

«هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى ما بازگردانیده خواهید شد.»

از کجا شروع کنم؟ آخرش اول گفتم!...

دو هفته گذشت، دوشنبه؛ تقریبا ساعت ۹ شب بود که به پدر اطلاع دادن. تو آشپزخونه بودم، خواهرم اومد و گفت: «میم مرد!». یکی از جوون های فامیل که از بچگی تو شهر غریب زندگی کردن و بیشترین رفت و آمد رو با خانواده ما داشتن! به قول آبجی «مثل داداشمون بود»، حرفی بود که خواهرم به همکاراش زده بود تا فکر های دیگه به سرشون نزنه! از ناراحتی زیادش تعجب کرده بودن!! ...

به ظرف شستن ادامه دادم و به حرفی که شنیده بودم فکر میکردم با«بغض»...

مریض بود، بدخیم، ارثی بود. دیر متوجه شده بود و...

دیشب تلویزیون می‌دیدیم، با اشاره به پتو کنار بخاری به خواهرم گفتم، مامان شستش؟ گفت آره پتوی خودش بود! یادم اومد، میگم چقدر آشناست!... وقتی می‌رفتیم خونشون و پتوهاشون از اتاق برمیداشتن یا صبح که جمعشون میکردن، دیده بودیمش، بارها و بارها. مربوط به سال های خیلی دوره ولی خوب یادم مونده... از ذهنم گذشت پتو رو چیکار میکنن؟ و قبلا هم به این فکر میکردم که لباساش و وسایلش چیکار میکنن؟! ...

خاطرات گذشته تو سرم می‌چرخه! ... فهمیده، آروم و بی آزار بود... 

یادمه وقتی بچه بودم؛ خونمون بودن. تو اتاق داشتم تلویزیون می‌دیدم و اون خواب بود. به چهره اش نگاه کردم! بعدش اومدم به خواهرا گفتم چه بینی صافی داره یا قیافه خوبی!! درست یادم نیست و اونا هم بهم گفتن کار خوبی نکردم یا اینکه چه پررو بودم!...

اون شخصی که فکر میکردم دیدارمون میفته به قیامت! برای مراسم تشییع اومد، باید میومد!... بعد از سال ها دوباره همه دور هم جمع شدیم چه جمع شدنی... 

 

 نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام

در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود

 

+ باید این پست می‌نوشتم! نمی‌دونم دوباره میتونم مثل قبل اینجا بنویسم یا نه! هر بار اومدم نظرم بنویسم برا پست دوستان؛ نشد! فک کنم باید زمان بیشتری بگذره...

_________________________________________

 +مامان گفت قدیما چه خوب بود همه با هم روزه میگرفتیم، همه دور هم بودیم؛ یعنی میشه دوباره مثل اون موقع ها بشیم؟... 

ان شاءالله خدا سلامتی جان و تن بهمون ببخشه و مثل قبل دور هم جمع بشیم...

 خدایا شکرت❤️

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۳ ، ۰۰:۳۸
سین ^_^

گزیده هایی از «هزاره اول خاک؛ محمد علی معلم دامغانی»:

«اگه یاری نگیری

بی تعلق اسیری 

هستی اینه، چرا عاشق نمیری؟

زلف پر خم آفرید 

اون که آدم آفرید

دل و دلبر رو برا هم آفرید»

 

 

 

« میشه بعد از این نباشی

 تو که پیش از این نبودی»

 

«تو مرام عاشقانه 

گاهی بردن میشه باختن»

 

«چه حالتی است، سخت پیچ پیچ می گویم

هزار گفتنی ام هست و هیچ می‌گویم»

 

«شب ها شبند و قدر شب عاشقانه هاست

عالم فسانه، عشق فسانه ی فسانه هاست»

 

«آن تویی که می خواهم، داغ حسرتم بر دل

خاک محنتم بر سر، آن نی ام که می خواهی

گر وفا کنم وقتی، از جفا نمی رنجی

گر خطا رود روزی، از عطا نمی کاهی

بخشش و پناه از تو، لغزش و گناه از ما

بنده ایم و نادانیم، خواجه ای و آگاهی»

٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫

ابتدای کتاب نوشته بود که به جز ترانه های ساده و قابل فهم؛ این شاعر اشعاری دارد که برای عموم، سخت قابل فهم و درک است. دقیقا همینطوره! واژه هایی که رایج نیست استفاده شده. با وجود این به نظرم برای یک بار خوندن خوبه چون اشعار دل نشین و با مفاهیم عمیق هستن. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۰۳
سین ^_^