بی کتابی

 

این کتابُ  مهندسِ شاعرمون  بهم هدیه داده بود. بالاخره نوبت خوندنش فرا رسید و تمومش کردم... به دو دلیل موقع خوندن کتاب اذیت شدم. بعضی جاهای کتاب شده بود مثل فیلم جنگی هایی که دقیق شمشیر و خون و تیرخوردن و... نشون میدن...اینم دقیق همچین مسائل دلخراشی رو شرح داده بود:/... و همینطور کلمات و عبارات بی ادبانه هم زیاد داشت!...

آخرش خیلی قشنگ تموم شد ...یه درس درست و حسابی بود:)... به نظرم اوج داستان همون آخرش بود... اصلا فکر نمی‌کردم به همچین جایی برسه!:)... 

اگر هدیه نبود شاید نمیخوندمش... زمان دانشجویی کتاب برادران شاه و ظهور و سقوط سلطنت پهلوی رو خوندم(چون امانت بود نرسیدم تا آخر بخونم:/)... حالم بد میشد از خوندن بعضی قسمت های کتاب... اما لازم بود حالم بهم بخوره از بعضی افراد و کارها و اندیشه ها و... که نرم سراغشون:)... اما اگه صرفا کتاب داستان باشه و نه حقیقت ترجیح میدم مطالبی بخونم که روان رو کمتر اذیت کنه:)))