تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

زمان بندی

سه شنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۲۰ ق.ظ

دیروز عصر با مامان رفتیم بازار... خودپرداز کار داشتم... مامان گفت یه خودپرداز هم اینجاست گفتم همون جایی که کار داری یکی هست منم همونجا کارم انجام میدم... وقتی رسیدیم به خودپرداز مورد نظر خیلی شلوغ بود!:/ منتظر نموندیم:)... مغازه ای که مامان کار داشت هم تعطیل بود! رفتیم پیش خیاط... دیگه کاری نداشتیم ولی مامان ازم پرسید بریم ببینیم چیزی(میوه و سبزی و...) هست برا خرید؟ گفتم بریم:)... پشت سر مامان داشتم راه میرفتم... این کوچه همیشه شلوغ بوده، امروز هم شلوغ تر... داشت از روبرو میومد... وقتی نگاهم خورد بهش، نگاهش پایین بود... فک کنم زود تر ما رو دیده بود:)... حق داره نخواد چشم تو چشم بشیم! نه اینقدر از هم دوریم که بعد از چشم تو چشم شدن بتونیم همدیگر نادیده بگیریم... نه اینقدر نزدیک که بشه سلام و احوالپرسی کرد!... فک نکنم خوش اخلاق تر از اون پیدا کنم:))) ... هر کی میخواست توصیفش کنه در مورد اخلاق خوبش می‌گفت:) هم تو کلام هم تو رفتار و عمل... نه از اونایی که زبون باز هستن:/(چقدر این آدما رو مخ هستن😅)... عاقل و فهمیده بود، نسبت به سنش فهمیده تر... آدمی که میشد دوستش داشت! :) ... عقاید و نگرش هامون یکی نبود، با فرسنگ ها فاصله... در نهایت عدو شد سبب خیر... فک کنم دوستش نداشتم! اگه داشتم شاید اوضاع فرق میکرد... اون؟ نمی‌دونم شاید اندکی علاقه بود... امیدوارم نبوده باشه اصلاااا. هنوز ازدواج نکرده... چندین سال گذشته... آسیب دید از جایی که فکرش نمی‌کرد... سال هاست نگرانم:) و عذاب وجدان دارم، چرا ازدواج نکرده؟ همون موقع هم خواستگار داشت:)))) ظاهر خوبش و اخلاق بیستش جذب کننده بود:) ... فک میکنم غرورش شکست... فقط حدس و گمانه... نمی‌دونم چرا؟:/... از مامان پرسیدم هیچ کس ندیدی؟ گفت نه! مگه خودت دیدی؟:) منم لبخند زدم فقط. یاد روزی افتادم که دست خواهرم گرفتم، سرم گذاشتم رو پاش و با صدای بلند گریه کردم به مدت طولانی:) ... بعد از اون تصمیمم گرفتم و هنوزم پاش وایسادم:)...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۱۰
سین ^_^

تقدیر

نظرات  (۵)

من گیج شدم 

الان شما خانمی یا اقا ؟ :دی 

پاسخ:
خانم:)
این گیج شدن احتمالأ به خاطر استفاده از کلمه خواستگار برا اون شخص بوده:)


اره 

چون گفتی عذاب وجدان دارم برای ازدواج نکردنش 

گیجم کرد 

پاسخ:
مردها اختیار عمل بیشتری دارن، اونم همه شرایط ازدواج داشت از همون موقع؛ ولی هنوز ازدواج نکرده و این باعث نگرانی و فکر و خیال در مورد دلیلش شده:)

منم سالهاست شرایط ازدواج رو دارم، ولی مردی پیدا نشده بتونه با شرایطم برابری کنه برا ازدواج :)) اونم شاید همینه ، و تو این موقعیت من ترجیح میدم تا اخر عمر مجرد بمونم تا اینکه بخوام با هر مردی که شرایطش بهم نمیخوره ازدواج کنم ، شااید اونم همین فکز رو میکنه 

یا اصلا کلا پیش نیومده شاید براش موقعیت ازدواج، یا شاید اصلا نخواد ازدواج کنه !!  

نگرانی نداره که 

ازدواج یه پیشامد و انتخابه نه یه الزام 

نباید نه برا خودت و نه برای دیگران وقتی پیش نیومده یا نخواستی یا نشده، نگران بشی اینجوری وقتی نگران میشی یک التزام میاری پشت ازدواج و اگر برا خودت اتفاق نیفته ناامید میشی یا به هر ازدواجی تن میدی ، برا بقیه هم ، اینجوری التزام رو با بیان کردنش یا ناخوداگاه دلسوزی کردن براش القا میکنی

 

پاسخ:
 منم ترجیحم همینه که گفتید، یکی از دلایل مجرد بودنم همینه:)»» «من ترجیح میدم تا اخر عمر مجرد بمونم تا اینکه بخوام با هر مردی که شرایطش بهم نمیخوره ازدواج کنم»، البته همزمان معتقدم ازدواج نکردن ناراحتی داره چون الان جوونیم و تنها نیستیم و خوشیم:)) اما بعداً که هر کی رفت پی زندگی خودش، وقتی سنمون رفت بالا و کلی مشکل دیگه، اون موقع چی؟ ... بازم با همه این مشکلات ترجیح خودمم تنهاییه تا بودن با آدم اشتباهی:/
در مورد اون شخص به خاطر یه سری اتفاقات و برخورد هایی که باهاش شد فک میکنم شاید نخواسته ازدواج کنه! مرد هایی دیدم اطرافم که به خاطر عشق اول یا اتفاقات ناخوشایند ازدواج نکردن یا ازدواج موفقی نداشتن.

اولا که باید با تنهایی خودمون حال کنیم وگرنه تو ازدواجم حال نمیکنیم دوتایی  

دوما اومدیم و ازدواج کردیم و گفتیم حالا یکی باشع پیر شدیم کنارمون باشع 

از کجا معلوم نزنه طرف بمیره زودتر ؟ یا مریض و زمین گیر بشه هعی بخوایم سر پیری تر و خشکش کنیم بشه قوز بالا قوز؟ :)) 

بچه هم که بزرگ میشه میره پی زندگیش 

هیچ حساب کتاب نداره :)) 

 

پاسخ:
از این اگر ها زیاده:))) شاید هم خودمون نیاز به مراقبت داشته باشیم:))


اگه یارو بندازتمون سالمندان چی ؟ 

:))) خو چه کاریه خودمون شیک مجردی میریم سالمندان 😅

پاسخ:
😄
اگر بخوایم با این اگرها پیش بریم هیچ کس نباید ازدواج کنه😁

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">