تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

یک ترانه!:)

شنبه, ۲۲ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۲۱ ق.ظ

خدمات متقابل اسلام و ایران

 

بالاخره تموم شد... یه سال طول کشید تقریبا... از اون دسته از کتابایی بود که نباید تند تند خونده بشه... فقط حالا که تموم شده با خودم میگم ای کاش خلاصه برداری میکردم از نکاتی که ازش یادگرفتم... چون چیزی ننوشتم به نظرم لازمه چند سال دیگه دوباره بخونمش... اولش میخواستم بذارمش کنار چون فقط بخشی از مطالبش متوجه می‌شدم اما ادامه دادم... جاهایی از کتاب هم بود که میشد تندتند خوند و متوجه هم شد... همش سرعت گیر نبود:))

یه بخشی از کتاب در مورد عرفان و تصوفِ

احمد جامی در باب خوف و رجا:

 غره مشو که مرکب مردان مرد را در سنگلاخ بادیه پیها بریده اند

نومید هم مباش که رندان جرعه نوش ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۲۲
سین ^_^

معرفی کتاب

نظرات  (۲)

سلام 

این بند آخر کاملا هویدا میکنه که این کتاب چه وغر بدبدنیه :)) 

راستی پیها بریده اند یعنی چی؟ 

پاسخ:
سلام🌸
همه ش این شکلی نیست:))
اینطوری برداشت کردم که یعنی سرنگون میشن... تو فیلما دیدین شمشیر میگیرن جلو دو پای اسب و اسب و سوارش با هم کله پا میشن:/... نرفتم سرچ کنم ببینم برداشتم درست بوده یا نه ... به همین برداشتم بسنده کردم😅

۲۲ بهمن ۰۱ ، ۰۲:۲۱ شاگرد بنّا

مرحبا که کتاب‌های بنیان‌ساز می‌خونین. 

پاسخ:
تشکر... چه واژه خوبی برا توصیف کتاب به کاربردین... به نظرم نوشته ها و گفته های شهید مطهری هم مطالب جدید رو یاد میدن هم مطالبی که آدم فکر می‌کنه می‌دونه رو بهش نظم میبخشه و زاویه دید رو درست می‌کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">