تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

question 6

پنجشنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ۰۴:۴۴ ب.ظ

نمی‌دونم از کی شروع شد... میدونم همه این حس ندارن... از خواهرم پرسیدم گفت نه اینطوری نیستم... همکارم هم گفت قبل ازدواج همچین حسی نداشته... شاید دو سالی شده مستقل شدن برام مسئله شده... حس میکنم باید برم از این خونه... حس اضافی بودن دارم گاهی اوقات 🙄... از یه لحاظ هم تا وقتی مستقل نشی نمیتونی همه جنبه های زندگیت اونطوری که دوست داری پیش ببری... فرصتی پیش اومد اما بالای ۹۰ درصد منتفیه... محل کارم روستا هست... با محل زندگیم یه فاصله ای داره... این چند سال این همه رفت و برگشت یکی از دلایلی هست که باعث شده کمرم مشکل پیدا کنه... یکی از همکارام بهم گفت یه خانوم تنها هست که یکی از اتاق های خونه اش میده اجاره و خونه اش تو کوچه مدرسمونه... یه کم پرس و جو کردم دیدم نمیشه بمونم... دنبال جایی بودم که بتونم کلا بمونم و ماه به ماه به خونه سر بزنم... اینکه بخوام هر هفته برم و بیام بیشتر دردسر داره برام و میشه مثل زمان دانشگاه و حس خوبی ندارم بهش:)... یه چیزی که خیلی مشتاقم می‌کنه برای اونجا موندن اینه که ممکنه بارش برف تو شب ببینم🥰😅... 

تا حالا به مستقل شدن فکر کردین؟ 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۲۴
سین ^_^

مستقل

نظرات  (۷)

همه از یه سنی این حس بهشون دست میده

من به شدت بهش فک میکنم،و اگه سر پول پیش خونه نبود الان کاملا مستقل شده بودم

من کاملا حست رو میفهمم،تازه شدیدتر چون پسرم و توی فرهنگ ما ایرانی ها پسر باید زود جمع کنه بره🙄

پاسخ:
آره ولی همه جدیش نمیگیرن و یه عده براشون مسئله نیست...
اگه جای شما بودم ازدواج میکردم:)))))
خواهر و برادرم ازم بزرگترن ولی به نظر نمیاد مسئله مهمی باشه براشون.

ازدواج که بهترین مدل مستقل شدنه،ولی خب مورد مناسبی اطرافم نیست که بخوام اقدامی کنم

شاید به روی خودشون نمیارن،مگه میشه آدم نخواد مستقل شه،مگه داریم ،مگه میشه

من الان خونه پدرم فقط شده جایی که توش میخوابم،صبح میرم سرکار شب برمیگردم و روزای تعطیل هم که نیستم،غذا هم که معمولا نمیخورم اینجا😐

من چند وقت یه بار میرم توی دیجیکالا لیست میکنم لوازم خونه رو و به شدت دوست دارم بخرم😁 ولی خب جایی ندارم نگه دارم🙄

پاسخ:
مورد مناسب باید بگردی پیدا کنی، خود به خود پیدا نمیشه که:))))
خواستن که میخوان ولی بحث خیلی مهم بودنشه...
فکر میکنم که پدر زیاد علاقه ای نداره ما ازدواج کنیم... از خودمون سخت گیر تره:/ 
مادر ولی نگرانه بیشتر از خودمون:)
کلا پسرا اختیار عمل بیشتری دارن و البته مسئولیت بیشتر...
بیشتر وقتا چیزایی که خریدم میگم می‌خوام بفروشم به چه درد میخوره... باهاش مامانم اذیت میکنم😅

اهل گشتن نیستم،چون خیلی ها اشتباه برداشت میکنن،سر این منتظرم خودش پیداش شه دیگه، الان تو خودت توی یه حمع دوستانه یهو یکی از پسرایی که فکرشو نمیکنی بهت پیشنهاد بده چه فکری میکنی؟احنمالا فکر میکنی که آدم درستی نیست

حالا به دوستان سپردم و اونا گاها مورد پیشنهاد میدن که رد میشه😁

 

خب پدر میترسه،پسره بد نباشه،مشکل نداشته باشه،دخترم رو خوشبخت میکنه و صدتا دغدغه که واسش پررنگتر هستش،بعدشم سختشونه دخترشون رو که ۲۴ سال ۲۵ سال بزرگ کردن رو بدن به کسی😐

نه چیزی نفروش اگه جا داری،لفظشم نیا اصن😂

باور کن من اگه جا داشتم تا یخچال و مبل رو هم میخریدم😂

پاسخ:
منظور از گشتن این نیست خودتون خواستگاری کنید:))) همین با واسطه خوبه:)
همچین پیشنهادهایی آدم فک می‌کنه برا دوستیه تا ازدواج:)
ان شاء الله که پیداش کنید.
درسته صلاحمون میخوان:)
جا هست... قیافه مامانم دیدنیه وقتی میگم می‌خوام بفروشمشون، به چه درد میخورن:)))
خب چه کاریه، هر وقت آدم خواست ازدواج کنه همه رو یه جا میخره:))

فعلا نه :) تا بعدا ببینم چی پیش میاد

پاسخ:
بله شما فعلا کوچیکی، ان شاء الله میری دانشگاه بعدشم شغل و بقیه مراحل😊

حالا باید دید چی چی پیش میاد

اینقد مادر گرامی رو اذیت نکنید😑😑😑

نه خب خرید لوازم واسه خونه خودت خیلی دلچسبه😅

پاسخ:
ان شاء الله به زودی پیداش میکنید.
من که میگم حیف اون پولایی که دادم ظرف خریدم اگه طلا خریده بودم الان پولدار بودم:))))
یه بخشی از دلخوشیه، این مدلی اذیت کردن اوناییکه دوستشون داریم:)

مرسی مرسی،ایشالله شمام ژودتر پیدا کنید کسی رو که واسش غذا درست کنید توی اون ظرفاااااا

پاسخ:
اون باید منو پیدا کنه .... خدا کنه آشپزی بلد باشه... زیاد حوصله آشپزی ندارم:( 😅

سلام

به نظرم مهمترین نکته سوالتون همون داشتن یکی که درکمون کنه بود . جا و مکان و رفتن فقط استعاره و مثاله . 

الان دوتا نکته داریم :

1. زنها وقتی سوال می کنن ایا مردها واقعا باید پیشنهاد بدن یا نه فقط  شنوده خوب بودن ارامش درونی زن رو احیا میکنه ؟

 

من راستش کلا شنوده بهتریم تا طومار نویس = ))

 

2. ایا در این سوال و سفر جزئیات بیشتری هم مد نظرتون هست ؟

مثال اینکه من در مستغل شدن ورود به زندگی با افراد غریبه در محله ای با امنیت ناشناخته رو باید بسنجم . زنها که براشون سخت تره زندگی در روستا ! هر جور فکر میکنم انگار دغدغه اصلی شما اصلا رفتن نیست و  تجربه نشون داده رفتن فقط فشار رو روی ما بیشتر میکنه .

 

مثلا مادر من بخاطر پدر بد با یه شوهر که مرد بدتری از باباش بود جفت بشه ! نچ من زن جنگنو دوست دارم . بمونه بجنگه یا خیلی قوی بره اما نه تو پرتگاه و اینا . 

 

=-=-=-=0-

 

در مورد مستقل شدن بله خیلی از درونگراها به تنهایی علاقه دارن و اغلب تنها ملاک رو پول میدونن یا شغل درست و حسابی . مهاجرت اغلب با یه چیزی از ترکیب شغل یا محرک پول امکان پذیره براشون . اما برونگراها اغلب میگن سگ خورد میرم اونجا یه کاریش میکنم !

 

من تو مجازی یه گربه لاغرم تو بیرون یه نیمچه ببر خندان و بشاش ! برای همین من جز دسته دوم هستم چون  سالها بازاریاب بودم و همچنین شناخت زبان بدن کلی کمکم میکنه و مهمتر از همه داشتن خدایی که با منه !

 

 

اما مثل همیشه به الانم راضی هستم ترجیحم شهر خودم و شرایط فعلیه چون با چشمهام دیدم یه اسباب کشی ساده چقدر شکستنی داره . پس میمونم بخاطر اینکه چیزی نشکنه این طرفا . میدونید که چی میگم D:

 

یه ادم سادم هم دل داره مثل خیلی ها 

پاسخ:
سلام، نه منظورم همون چیزیه که نوشتم:)
چیزی که ما دیدیم اینه که طومار نویس خوبی هستید:/
امنیت که حرف اول میزنه این به کنار... گاهی باید برای به دست آوردن چیزی که میخوای چیزای دیگه رو فدا کنی... بله اگه بخوام مستقل بشم باید قید راحتی خونه پدر بزنم که همه چی فراهمه... یکی از دلایلی که می‌خوام مستقل بشم اینه که بار مسئولیت خودم بیشتر کنم... در این صورته که میتونم با سرعت بیشتری رشد کنم:) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">