تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۱۰/۲۹
    Two
  • ۰۳/۱۰/۲۱
    one

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداوند» ثبت شده است

مثل اون شبان که موسی از دستش عصبانی شد... منم فکر میکنم یه زمانی میرسه که سرم میذارم رو پاش و اونم خیلی مهربون دستش میکشه رو سرم و میگه همه چی تموم شد... غصه ها تموم شد... گریه دیگه بسه... میدونم اگه بد نبودم می‌تونستم حس کنم که هر لحظه در آغوشتیم و عشقت جاریه... مشکل از منه که حسش نمیکنم...

+ حدود یک سال و نیم پیش نوشته بودمش! قسمت یادداشت گوشیم داشتم نگاه میکردم دیدمش!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۳ ، ۰۰:۵۵
سین ^_^

با اشک می رسم به تو، یا راحِمَ البکاء

جز گریه در میان بساطم، سلاح نیست! 

زهرا جودکی

 

+ تا حالا صدای چکیدن اشک رو بالش رو شنیدین؟!:)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۳ ، ۲۲:۵۱
سین ^_^

«یعنی این خواست خدا بود که من عاشق او شوم یا اینکه به اختیار خودم بود؟»

از کتاب قدم های خاطره انگیز نوشته نیکلاس اسپارکس؛ فوق العاده بود این کتاب و بر اساس واقعیت.

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۳ ، ۰۰:۵۵
سین ^_^