تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۵۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداوند» ثبت شده است

گزیده هایی از «ایما» اثر «سجاد سامانی»:

«بهتر که سرودی نسراییم و نخوانیم

سخت است غم عشق درآید به ترانه»

 

 «دلم گرفته به دلتنگی شبانه قسم»

 

«ای غم شیرین تنهایی، کجا با این شتاب؟

بیشتر در خانه ام بنشین، صفا آورده ای»

 

» عاشق شدم، که تلخی ایام سرنوشت 

 بی شور عشق، حوصله را سر می آورد»

 

« پیش از این زنجیر صدها غم به پایم بسته بود

 حال، تنها بنده عشقم، رهایی بیش از این؟»

 

« گفتند عاشق که شدی؟ گریه ام گرفت

 می خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد»

+ مصراع(اگه عمیقا بهش فک کنی چه کلمه عجیب غریبیه!!:)))) اول «که» اضافه نیست؟ اگه اضافه نیست حرف اضافه است یا چیز دیگه؟ لطفاً در صورت امکان راهنمایی فرمایید:)

+این بیت... این مصراع:) ... منو برد به هفت هشت سال پیش! وقتی تو آشپزخونه بودیم! از پشت اپن، هال رو نگاه میکردم...بابا پیش نماز بود مامان و اون!:) پشت سرش ...نمی‌دونم چرا و چطور بود نگاهم بعد از این همه سال حواس جمعی!! که مصرع اول رو خواهرم با حیرت و تعجب پرسید و من شدم ادامه مصرع اول و دوم. راز ده ساله؟ بلکه بیشتر؛ عیان شد!:) 

+چرا شعر دوست داشتنیه چرا غمگنانه! است؟ ... چون گاهی آدم با خودش می‌بره به سیر در خاطرات و...

+ واکنشم به عاشق پیشگی خودم و شاید دیگران! خنده است وطنز گونه!:)))))... نمیتونم خیلی در این نقش بمونم!!

 

۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۴ ، ۱۸:۰۸
سین ^_^

 سوال امتحانی مفهومی طرح کردم:))))

تا حالا تجربه محبت عمیق یا سرور! رو داشتید؟ اگه خواستید همینجا نظرتون بنویسید یا پست بذارید. نیازی به ارجاع هم نیست فقط یه طوری بهم اطلاع بدین که نوشته تون بیام بخونم.

راهنمای سوال: تا الان تا قسمت ۴۸۰ برنامه معرفت گوش دادم! خیلی از دکتر دینانی و دکتر لاریجانی شنیدم که میگن لذت شرب مدام!!:)))... چقدر هم با ذوق میگن ولی هیچ وقت نفهمیدم یعنی چی:/... الان که داشتم فکر میکردم و این سوال اومد به ذهنم و داشتم بیشتر در موردش فکر میکردم! حس کردم شاید این حسی که دارم ازش حرف میزنم ربط داشته باشه به لذت شرب مدام!:)... این حسی که گفتم می‌تونه نسبت به خدا در تجربه ای! یا نسبت به آدم های خوب یا والدین یا مکان های زیارتی یا دوست و... باشه.

 منظورم محبت عمیقی هست که وقتی متوجهش میشید حس فوق العاده خوبی دارید حس سرور و شعف! خوشحالی عمیق از آگاهی پیدا کردن نسبت به این حس یا احساس حضورش!... مثلا شاید طبق شنیده ها این یه مثال خوبی باشه! مجلس روضه هستید و وسط گریه یا بعدش این حس میاد سراغتون! منظورم اون حزن نیست! حس بعد از اون حزن!:)))... یا اینکه میگن نگاه محبت آمیز به چهره والدین ثواب داره! شاید این تجربه رو از این دست موارد داشتید. 

این لذت شرب مدام این نیست که همیشه این حس رو داری و آگاهی به این حس سرور؟ چه خوش به حالشونه آدم های این مدلی:)))

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۴ ، ۰۶:۱۰
سین ^_^

گزیده هایی از «هزاره اول خاک؛ محمد علی معلم دامغانی»:

«اگه یاری نگیری

بی تعلق اسیری 

هستی اینه، چرا عاشق نمیری؟

زلف پر خم آفرید 

اون که آدم آفرید

دل و دلبر رو برا هم آفرید»

 

 

 

« میشه بعد از این نباشی

 تو که پیش از این نبودی»

 

«تو مرام عاشقانه 

گاهی بردن میشه باختن»

 

«چه حالتی است، سخت پیچ پیچ می گویم

هزار گفتنی ام هست و هیچ می‌گویم»

 

«شب ها شبند و قدر شب عاشقانه هاست

عالم فسانه، عشق فسانه ی فسانه هاست»

 

«آن تویی که می خواهم، داغ حسرتم بر دل

خاک محنتم بر سر، آن نی ام که می خواهی

گر وفا کنم وقتی، از جفا نمی رنجی

گر خطا رود روزی، از عطا نمی کاهی

بخشش و پناه از تو، لغزش و گناه از ما

بنده ایم و نادانیم، خواجه ای و آگاهی»

٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫_٫

ابتدای کتاب نوشته بود که به جز ترانه های ساده و قابل فهم؛ این شاعر اشعاری دارد که برای عموم، سخت قابل فهم و درک است. دقیقا همینطوره! واژه هایی که رایج نیست استفاده شده. با وجود این به نظرم برای یک بار خوندن خوبه چون اشعار دل نشین و با مفاهیم عمیق هستن. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۰۳
سین ^_^