گزیده هایی از «ایما» اثر «سجاد سامانی»:
«بهتر که سرودی نسراییم و نخوانیم
سخت است غم عشق درآید به ترانه»
«دلم گرفته به دلتنگی شبانه قسم»
«ای غم شیرین تنهایی، کجا با این شتاب؟
بیشتر در خانه ام بنشین، صفا آورده ای»
» عاشق شدم، که تلخی ایام سرنوشت
بی شور عشق، حوصله را سر می آورد»
« پیش از این زنجیر صدها غم به پایم بسته بود
حال، تنها بنده عشقم، رهایی بیش از این؟»
« گفتند عاشق که شدی؟ گریه ام گرفت
می خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد»
+ مصراع(اگه عمیقا بهش فک کنی چه کلمه عجیب غریبیه!!:)))) اول «که» اضافه نیست؟ اگه اضافه نیست حرف اضافه است یا چیز دیگه؟ لطفاً در صورت امکان راهنمایی فرمایید:)
+این بیت... این مصراع:) ... منو برد به هفت هشت سال پیش! وقتی تو آشپزخونه بودیم! از پشت اپن، هال رو نگاه میکردم...بابا پیش نماز بود مامان و اون!:) پشت سرش ...نمیدونم چرا و چطور بود نگاهم بعد از این همه سال حواس جمعی!! که مصرع اول رو خواهرم با حیرت و تعجب پرسید و من شدم ادامه مصرع اول و دوم. راز ده ساله؟ بلکه بیشتر؛ عیان شد!:)
+چرا شعر دوست داشتنیه چرا غمگنانه! است؟ ... چون گاهی آدم با خودش میبره به سیر در خاطرات و...
+ واکنشم به عاشق پیشگی خودم و شاید دیگران! خنده است وطنز گونه!:)))))... نمیتونم خیلی در این نقش بمونم!!