تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور

مثل خواب دم صبح

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد

بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه

دورها آوایی است، که مرا می خواند.

«سهراب سپهری»

 

از اون زماناییه که حرف زیاده ولی حوصله نوشتن نیست... دردهای کودکی، ماجراهای نوجوونی... فراز و نشیب های جوونی... دلتنگی... فک کنم خوشی زده زیر دلم😅

اگه پسر بودم ... اگه موتور داشتم... میزدم بیرون:) 

خدایا شکرت❤️

 

بس دردناک بود جدایی میان ِ ما

از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم

دیدار ِ ما که آن همه شوق و امید داشت

اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت

«هوشنگ ابتهاج»

۱۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۰۱
سین ^_^

تا حالا دلتنگ شدین بدون دلیل بدون مخاطب!!؟؟!!

یه حس عجیب که انگار قلب آدم فشرده میشه مثل اینکه یه نفر دلتنگته و داری حسش می‌کنی...!!!

 

چند ساعت پیش توییتر حذف کردم😅 داشت یه ذره آرامشی که داشتم بر باد میداد:/ همه به هم میپرن!!!!! :|

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۱ ، ۰۰:۵۵
سین ^_^

امروز یه اتفاقی باعث شد یاد این خاطره از آخرین سفرمون به مشهد بیفتم. جالب اینجاست وقتی برا خواهرم تعریف میکردم فورا ذهنش رفت مشهد و همون اتفاق:)

خیلی شلوغ بود و همه جای صحن پر بود از آدم های نشسته و ایستاده و در حال حرکت، ما هم یه گوشه نشسته بودیم و از قضا جلوی در استراحتگاه خادم ها بودیم، یکی از خادما که میخواست بره داخل یه نون بسته بندی داد به بچه کوچیک کنار ما منم رو کردم به خواهرم و  گفتم  به من نمی‌ده از اینا😞😅 و خندیدیم. چند ثانیه بعد یه خادم دیگه اومد و نون دستش داد بهم ! کلی آدم نشسته بود اونجا و منم که بچه نبودم! اولش هنگ بودم و متعجب بعدش کلی ذوق کردم و خیلی چسبید 😁

آخرین سفر، قبل کرونا بود ان شاء الله به زودی زود قسمت ما و هر کی دلتنگه بشه.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۰۰ ، ۲۲:۰۶
سین ^_^