این قلب درمانده ی من بی صدا گریه میکند...
کانال ایتا دیدمش و از ذهنم گذشت حرف دل!:)؛ یه عکس از حرم امام رضا علیه السلام و این شعر:(شعر بدون منبع بود)
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن...
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت
فک کنم آدما به دفعات و به علت های مختلف در طول زندگی این حس تجربه کردن...
جملاتی از کتاب «مصائب عشق» اثر «آلن دوباتن»:
«انتخاب فردی برای ازدواج یا با هم بودن صرفاً مشخصکنندهی نوع غم و رنجی است که قادر به تحمل آن هستیم، نه موقعیتی برای فرار معجزهآسا از غم و اندوه.»
«شاید اینطور به نظر برسد که نگهداشتن یک راز خیانت به رابطه است. اما از طرفی، صداقت کامل هم ممکن است در نهایت پیوند دو نفر را با خطر جدی مواجه کند.»
«بسیاری از حقایقی که دوست داریم دیگران بفهمند و بپذیرند ممکن است حتا کسی را که عاشقمان است بیازارد.»
«منظور از مخفی کردن و نگفتن کل واقعیت خودداری از ارائهی اطلاعات مهم به قصد کینهورزی و آزار رساندن نیست، بلکه مقصود جانفشانی برای آزار ندیدن طرف مقابل از وجوه آسیبرسان سرشت خودمان است.»
«مطمئناً هر چقدر متفکرتر و نکتهبینتر باشیم این مشکل[تنهایی] حادتر میشود، چراکه افرادِ کمتری شبیه خودمان در اطرافمان میبینیم.»
«تنهایی شدید همواره یکی از تبعات باهوش و احساساتی بودن است.»
؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛:؛
اگه اشتباه نکنم چهارمین کتابی هست که از آلن دوباتن میخونم. نوشته هاش میپسندم. البته نه به این معنا که هر چی نوشته رو قبول دارم. ولی شاید بخش زیادی از نوشته هاش مرتبط با فطرت آدمی هست که مشترکه بین انسان ها با فرهنگ و عقاید و رسومات مختلف.