تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

در نگاهِ خلق، از دیوانگان کم نیستم

فکرِ زخمی دیگرم، دنبال مرهم نیستم

 

ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو

از تواضع سر به‌ زیر انداختم؛ خم نیستم

 

لطف خورشید است اگر از ماه نوری می رسد

آنچه فهمیدی غلط بود؛ آنچه هستم، نیستم!

 

شیشه ای نازکدلم؛ اما بدان ای سنگدل

خرد شد هرکس که می‌پنداشت محکم نیستم

 

جام زهرت را بیاور! من برای زندگی

بیش از این چیزی که می‌بینی مصمم نیستم

«حسین دهلوی»

===================================

«این رؤیا خیلی سخته و ما به هم نمی‌رسیم» 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۳:۲۸
سین ^_^

هم‌چنان ما همه از رسم تو خط می‌گیریم

رفته‌ای باز مدد از تو فقط می‌گیریم

 

نه فقط دست زمین از تو، تو را می‌خواهد

سالیانی‌ست که معراج خدا می‌خواهد 

 

زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند

لحظه‌ای جای یتیمان عرب بنشیند

 

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی

یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

 

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار

پا در این دایره بگذار؛ عدم را بردار

 

باز هم تیغ دودم را به کمر می‌بندی

باز هم پارچۀ زرد به سر می‌بندی

 

تا که شمشیر تو در معرکه‌ها هو بکشد

نعرۀ حیدری «أین تَفرّوا» بکشد

 

باز از خانه می‌آیی به خداوند قسم

رستخیزانه می‌آیی به خداوند قسم

 

تا زمین باز هم آباد شود باز بیا

ای بزنگاه ازل تا به ابد باز بیا

 

تازه این اول قصه‌ست حکایت باقی‌ست

ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست

 

رفته ساقی که قدح پر کند و برگردد

عرش را غرق تحیّر کند و برگردد

 

دیر یا زود ولی می‌رسد از راه آخر

یک نفر عین علی می‌رسد از راه آخر

 

می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد

یک نفر مانده از این قوم که بر می‌گردد...

 

«تحیر؛ سید حمیدرضا برقعی»

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۴ ، ۱۵:۲۴
سین ^_^

۱. وقتی میبینیم یه نفر داره خودزنی میکنه، چه حسی داریم؟ همون حس دارم وقتی یه نفر داره توهین می‌کنه به مقدسات و آدمای خوب...

۲. امروز توفیق داشتم و برنامه محفل دیدم. چقدر خوبه... از ذهنم گذشت که اپسیلنی هم نیستم:)

۳. یه کتاب پیشنهادی برا این ماه: «آداب انس با قرآن». 

«قرآن را بدین عالم فرستادند در کسوت حروف، در هر حرفی هزار هزار غمزه جان ربا تعبیه کردند؛ آنگاه این ندا در دادند:«وَ ذکر فان الذکری تنفع المومنین». فرمود: تو دام رسالت و دعوت بنه آن کس که صید ما باشد دام ما خود داند و در بیگانگان از من هیچ طمعی نیست.»

۴. کتاب های شعر سید حمید رضا برقعی دارم میخونم، فوق العاده است.

«دلم هوای حرم کرده است می دانی»

۵. دیشب ساعت دوازده و نیم با مای سیستر رفتیم تو حیاط، سحری(شام) خوردیم. ماه و ستاره و هوای یه کم سرد، ها میکردی بخار دیده میشد:)))... دفعه دوم که سحری خوردم حالم به شدت بد شد، میشم مثل آدمی که غذای بد یا فاسد خورده و مسموم شده! برای همین ساعت دوازده تا یک شب غذا میخورم. خواهرمم همراهی می‌کنه ناچارا:). 

۶. به احتمال خیلی زیاد هفته آینده مدرسه تعطیله. دیروز دانش آموزا رو دیدم ولی حس میکنم چند روز گذشته! دلم براشون تنگ میشه...

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۰۷
سین ^_^