تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

عباراتی از کتاب جان شیفته(جلد اول) اثر رومن رولان:

«کسانی که عواطف نیرومندی دارند، چندان در کار خود زیرک نیستند.»

«اندیشه می‌آید و می‌رود، نمی‌توان مانعش گشت، خاصه شب، وقتی که خوابت نمی‌گیرد...»

«کسی که خود رنج می‌کشد، احتمال دارد که رنج‌های دیگران را دریابد.»

«-آیا نمی توانم یاد بگیرم؟

- نه، حتی شما، با آن گرمای همدردی تان. محبت نمی تواند جایگزین تجربه ای که ندارید بشود. آنچه را که در کتاب تن آدمی نوشته می شود نمی توان تجربه کرد.»

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»»«»«»«»«»«»«»

یکی از دلایل علاقه مندیم به این کتاب: باعث شد هی به خودم نگاه کنم ببینم درونم چی میگذره!... 

درک شخصیت اصلی البته نه در همه جا و درک بقیه شخصیت ها انگار که خودتی و رفتی بین صفحات کتاب و نویسنده تو رو نگاشته!:)

داشتن احساسات مشابه در تجربیات متفاوت با شخصیت اصلی! هیجان انگیز بود!

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»

+ دیشب با دیدن یه عکس یا فیلم از موی کوتاه بود فک کنم که منو برد به ده سال پیش با موی پسرونه و چند سکانس از زندگی که مربوط میشد به این موی کوتاه و همینطور غرق شدن در خاطراتی که زنجیر وار به هم وصل شدن( متاسفانه یا خوشبختانه!! این خاطرات اصلا عاشقانه نیست!:)... نمی‌دونم چند دقیقه گذشت که هنوز غرق در افکارم بودم، گفتم واقعا نیازمند این تکنولوژی هستم که افکارم به متن تبدیل بشه سریعا ... میخواستم بیام پست بذارم ولی مثل دفعات قبل حوصله ام نشد شاید هم میدونستم وقتی می‌خوام بنویسم اون چیزی نیست که تو ذهنم میگذره برا همین بی خیالش شدم...

+ یکی از اون سکانس ها این بود:)... من و داداش کنار هم نشستیم، دارم بهش میگم ببین موهامون مثل همه حالا که من کوتاه کردم، اونم میگه موهای من بهتره!:)) یه دست می‌کشه تو موهاش و به موهای من دست میزنه و بعدش میگه دست بزن به موهام خودت ببین، منم دست میزنم میگم فرقی ندارن که!:))) احتمالا گفتم موهای من که بهتره!:)))))... اگه تنها بودم الان که دارم اینو می‌نویسم به جای چند قطره اشک، دوست داشتم با صدای بلند گریه کنم... 

+ یه سکانس دیگه از ده سال پیش: خواستگاری که چند جلسه باهاش صحبت کردم؛ اونم مثل داداشم تک پسر بود، داشتم بهش میگفتم دوست دارم رابطتون خوب باشه و مثل داداش باشید برا همدیگه. ( چون میدونستم داداشم چقدر نیاز داره بهش که تنها نباشه) ... 

+ برام تعریف کردن قبل از این که به دنیا بیام، داداشم برام اسم انتخاب کرده بود هم آهنگ با اسم خودش... ولی...

+ این فقط یه بخش کوچیکی از خاطراتی بود که دیشب از ذهنم گذشت...

+ قدر همدیگه رو بدونیم تا وقتی که هستیم، قدر رابطه های خوبمون بدونیم... گاهی وقتی می‌خندیم با هم، نمی‌دونیم این آخرین باره... مرگ رابطه ها دردش خیلی کمتر نیست از مرگ جسم ها...

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۴۲
سین ^_^

+ امیدوارم کسانی که با زبون ابراز خوشحالی میکنن از این واقعه در دل خوشحال نباشن و فقط از روی لجبازی باشه! ان شاءالله راه رو پیدا کنن...

+ ان شاءالله عاقبت بخیر بشیم.

+ توأمان حس های مختلفی رو دارم تجربه میکنم... غم، درد، حسرت، شوق و...

+ و هنوزم باورش سخته...

 

حکمت ۳۵۱نهج البلاغه: چون سختی‌ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید، و آن هنگام که حلقه‌های بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد.

 

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۰۴
سین ^_^

مجموعه طنز ضد حالات  

به ندرت اهل طنز خوندنم! به همین دلیل نمی‌دونم چقدر بخندیم میشه یه کتاب طنز خوب!:)

نیمه دوم کتاب باعث خنده بیشتری شد...

البته کل کتاب یه طرف، «حافظ+من» هم یه طرف!:)))

 

چند بیت از «حافظ+من»:

 

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید

رفت و یکجا به همه کله پزی ها بفروخت

 

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

تا بگویند عجب رقص قشنگی دارد

 

ای عروس هنر از بخت شکایت منما

برو یک راست در خانه مادر شوهر

 

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

گریمش کرده اند انگار قبل از فیلم برداری 

 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی 

ولی افسوس که گشت آمد و ما در رفتیم 

 

 گویند رمز عشق مگویید و مشنوید

 پسورد را عزیز دلم لو نمی دهند

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

نرگس1

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۴۴
سین ^_^