تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

سلامتی، نعمت پنهان...

کسانی که بیش تر در معرض بیماری بودن این جمله رو خیلی بهتر درک میکنن.

وقتی معده درد، کلیه درد، دندون درد، سردرد و..‌. میگیریم تازه یادمون میاد معده داریم کلیه داریم و دندون و سر که حواسمون بهشون نبوده که تو این مدت ساکت و آروم داشتن کارشون میکردن و هیچ وقت توجهی بهشون نداشتیم و قدرشون نمیدونستیم تا اینکه تصمیم گرفتن خودی نشون بدن، البته ممکنه با مسکن ساکتشون کنیم و موفق نشن... و اینکه اگه هم موفق بشن تا یه مدت بعد حواسمون هست که قدرشون بدونیم و بعد از یه مدت دوباره فراموشی میاد سراغمون... خدا کنه با آدمای زندگیمون که همیشه بدون منت در کنارمون هستن مثل سلامتی تا نکنیم و قدرشون بدونیم.

آخ از دردی که مسکن چاره اش نمیکنه اون موقع است که با عمق وجودت غبطه میخوری به حال چند لحظه یا دقیقه یا ساعت یا روز یا ... پیشت و یادت میفته که خوبه موقع سلامتی هم یادی از بدنت کنی یه تشکری چیزی تا تصمیم نگیره به این شدت و قدرت اعلام حضور کنه:)

شاید حکمتی باشه هر از چند گاهی یه دردی میاد سراغمون تا بیش تر قدر سلامتیمون بدونیم...

این جمله سلامتی نعمت پنهانه ... رو از کتاب مفاتیح الحیات خوندم:) یه کتاب بی نظیر و مفید برای اونایی که میخوان همه طوره درست و اصولی زندگی کنن، آیت الله جوادی آملی تو چند فصل به ارتباط انسان با خدا و خودش و حیوانات و طبیعت  پرداخته و با آیات و روایت و... بهترین راه کار های عملی بیان کرده. تا قبل از کتاب شاید فکر کنیم دین فقط و فقط به احکام اهمیت میده در صورتیکه اصلا و ابدا اینطور نیست و یه برنامه در تمام ابعاده که به همه اهمیت داده نشده و عمل نمیشه. یاد این جمله افتادم که میگن وقتی امام زمان«عج» میاد و اسلام معرفی می‌کنه کاملا متفاوته با چیزی که الان هست.

خدایا شکرت به خاطر بودنم و همه داشته هام مخصوصا سلامتی و ببخش به خاطر ناشکری هام.

بعد از خوندن نامه به کودکی که هرگز زاده نشد نوشته اوریانا فالاچی یاد گرفتم که به خاطر بودنم هم شکرگزار خدای مهربون باشم... یه جای کتاب میگه اگه هممون صادق باشیم با خودمون میبینیم ته قلبمون باور داریم که بودن بهتر از نبودنه...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۳۳
سین ^_^

هر کس که تاریخ نخواند و نداند و نخواهد که بداند (نفهمد)  باید برود بمیرد...

این جمله ی استاد تاریخمون بود وقتی درس نمیخوندیم یا جواب سوالاش نمیدونستیم بهمون میگفت:/...

کتاب های تاریخی که خوندم همشون خوب یا عالی بودن و اینو هم باید در نظر بگیریم که خوندن تاریخ حوصله میخواد:)

کتاب برادران شاه و کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی روایت دوران رضا شاه و محمد رضا شاه بود و باعث آگاهی زیادی شد اما تلخ بودن خیلی تلخ...

بعد از خوندن تاریخ مستطاب آمریکا از رفتن به آمریکا صرف نظر کردم:))) ( البته اگه اینطور فکر کنیم که یه روزی میخواستم و می‌تونستم برم:) ) ... یه کتاب به شدت عالی... 

و سینوهه... از این جهت میپسندمش که جاهایی از کتاب شک میکردی روایت اون زمان های قدیمه یا همین الان و این جمله که تاریخ تکرار میشه برات تداعی میشد:)...

آخرین کتاب تاریخی که خوندم کتاب امیرکبیر عباس اقبال آشتیانی هست که گروهی خوندیم وگرنه فکر میکنم اگه علاقمند نباشی به تاریخ سخته تکی بخونی و بتونی تا آخر دووم بیاری:)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۰ ، ۲۱:۵۸
سین ^_^

یکی از ماندگار ترین ها برام کتاب برادران کارامازوف اثر فئودور داستایوفسکی هست.اکثر نوشته های داستایوفسکی مثل شب های سپید، دوست خانواده، ابله، مردم فقیر، همزاد، همیشه شوهر، جوان خام قبل از بیست سالگی خوندم و آخرین کتابی هم که تمومش نکردم جنایت و مکافات بود که دیگه هم سراغش نرفتم.

شاید بعد از گذشت چند سال اگه دوباره کتاب برادران کارامازوف بگیرم دست حوصله ی خوندنش نداشته باشم چون با گذشت زمان آدما و سلایقشون ممکنه تغییر کنه و شاید هم مثل گذشته با اشتیاق بخونمش... 

اما دلیلی که فکر میکنم این کتاب تا ابد برام ماندگار خواهد بود اینه که به خاطر خوندنش یه سوال خیلی مهم برام پیش اومد و رفتم دنبال جواب و به جواب هم رسیدم و اون جواب به نوعی مرهم یکی از زخمام شد:)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۰ ، ۲۱:۵۳
سین ^_^