تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۱۱ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

چند روز پیش داشتم صورتم میشستم که تو آینه دیدم یه چیزی بین موهام برق میزنه!... رفتم به جست و جو😁... یه تار از موهام سفید شده بود:/... 

یه مدت پیش هم اتفاقی رو کله بین موهام یه تار سفید یافتم😅... 

اولین تار از موهام که سفید شد و دیدمش زمان دانشگاه بود... بعد یه مدت نبودش دیگه:))... فک کنم خودش فهمید زود اومده... رفتش:))

از رو کنجکاوی رفتم به جست و جو بین موهام ببینم هنوزم هستن یا ریختن:)... دیدم انگار خیلی خوش خیال بودم اون دو تای قبلی که سر جاش بود هیچ... یکی دیگه هم پیدا کردم:(... از موی سفید بدم نمیاد!... البته فکر میکنم🙄😅 ... یه کم خورد تو ذوقم از این نظر که فکر میکردم حالا که چالِ لپ رو به ارث نبردم حداقل موهام زود سفید نمیشه... مثل مادر، پدربزرگ و مادرِ پدربزرگ:)... بقیه از نوجوونی موهاشون سفید شده:/... موهای خواهرم از موهای مادرم بیشتر سفید داره!:)))...

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۱ ، ۰۰:۱۳
سین ^_^

هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه مردم مزایای تو رو نداشتن.( از کتاب گتسبی بزرگ)

 

انگشتر خیلی دوست دارم:)... و اکثر اوقات می‌پوشم...انگشتر نقره با نگین سفید مشکی رو پوشیدم فقط برا انگشت حلقه خوب بود:) البته دست راست پوشیدم:) ... شبیه حلقه است... تو ماشین نشسته بودم و داشتیم می‌رفتیم مدرسه... نگاهم افتاد به انگشترم... و از ذهنم گذشت که چه حس خوبی داره اگه واقعی بود.................

 

موقع برگشت از مدرسه رفتم کتابخونه... با یه صحنه بسیاااار زیبا مواجه شدم... کتاب امانت گرفتم ... با کتابدار حرف زدیم:)... موقع برگشتن هم دل کندن از این صحنه برام بسی سخت بود.

 

شاید چهار ساعت پشت سر هم کتاب(گتسبی بزرگ) خوندم... می‌تونستم تمومش کنم ولی گذاشتمش کنار...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۱ ، ۰۰:۲۴
سین ^_^

خیلی وقته چشمم ترسیده از زیاد دوست داشتن آدما... سعی میکنم فاصله رو حفظ کنم... نباید غرق شد...

 

یه شیشه رو تصور کنید پر از گرد و خاک... اینقدر که معلوم نیست یه روزی شفاف شفاف بوده، خالصِ خالص...گاهی اوقات قطره های اشک نقش شیشه پاک کن ایفا میکنه برا روح و جان کدر شده...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۱ ، ۰۰:۰۲
سین ^_^