تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲۹ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

 گشتم دنبال یه دلیل خاص که باعث علاقمندیم به کتاب شده باشه اما پیدا نشد... وقتی دبستان میرفتم مثل بقیه کتاب قصه میخوندم:))... اون موقع خیلی به کتاب دسترسی نداشتم... اواخر دوره راهنمایی از کتاب های پدرم میخوندم و یادمه بهم میگفتن از اینا نخون شاید فکر میکردن برا سنم مناسب نیست! اواخر دوره دبیرستان عضو کتابخونه شدم البته برا درس خوندن به همراه دوستم. چون نزدیک کنکور بود نمی‌تونستم کتاب غیر درسی بخونم نه اینکه خیلی برا کنکور بخونم، نه. تا وقتی کنکور بود انگار نمیشد بری سمت کتاب غیر درسی:/ البته برا مدرسه میخوندم همیشه و درس ها هم کم نبود. دقیقا از عصر یا شب روزی که کنکور تموم شد نشستم پای کتاب های غیر درسی:)... وقتی تو کتاب ادبیات در مورد نویسنده های بزرگ ایران و جهان و کتاب هاشون میخوندیم در موردشون کنجکاو بودم. و بعد کنکور هم رفتم سراغشون:)

انگار آدمای خیلی زیادی رو ملاقات کردم و تجربه های متنوع و زیادی داشتم و اینا رو با کتاب خوندن دارم و برام هیجان انگیز و لذت بخش و آموزنده است:)

اول کتاب هنر ظریف بی خیالی یه عبارت خیلی قشنگ نوشته:

چاک سوییندل: «خواندن تار عنکبوت های ذهن را پاک می کند. قدرت تفکر را تقویت می‌کند. ماهیچه های مغز را ورزیده می کند. خواندن، قدرت تحمل ما را برای حقایق تلخ و راه های جدید بالا می‌برد. خواندن، بزرگ شدن را جایگزین پیر شدن می کند.»

  • اهل کتاب خوندن هستید؟ دلیل خاصی برای شروعش دارید؟
  • آخرین کتابی که خوندین؟ یا در حال مطالعه اش هستید؟
  • کتابی هست که باعث تغییرتون شده باشه؟ اخلاقی، مالی، اعتقادی و...
  • کتابی هست که بخواید معرفیش کنید؟:)
۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۱ ، ۰۶:۵۰
سین ^_^

با حسرت خوردن با خاطرات چی نصیبت میشه؟؟

دلتنگی، دلتنگی، دلتنگی...

وقت هایی که بود بدتر بود! دلتنگی بیشتر بود...وقت هایی که بود هم به نبودنش فکر میکردم به اینکه چطور تحمل کنم...دوست نداشتم ببینمش چون ندیدنش برام سخت تر میشد... لحظات خداحافظی تمام تلاشم میکردم که برنگردم نگاهش کنم... 

هنوزم دلتنگ میشم... سخت، نفس گیر... اما سال هاست مخاطبم از دست دادم... سال هاست بدون مخاطب دلتنگم... به خاطر تمام لحظات نفس گیر دلتنگی به خاطر تمام قطره های اشکی که از سر دلتنگی سرازیر میشن خداروشکر ❤️... 

میدونم دامن زدن به این دلتنگی کار اشتباهیه... اما دلتنگ اون دلتنگی ام... دلتنگ لحظاتی که دل شکسته با خالق عشق درد دل میکردم...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۱ ، ۰۰:۴۰
سین ^_^

از بچگی تا الان خیلی پیش اومده که بهم میگن شبیه یه نفر دیگه هستم!:)... منم کنجکاو و اونایی که امکان داره ببینم بررسی میکنم ببینم وجه تشابهمون چیه!؟:)

فک کنم دبستانی بودم که داییم بهم میگفت شبیه شراره رخام هستم... میشناختمش و ازش خوشم نمیومد برا همین وقتی بهم میگفت قیافم کج و کوله میکردم😁

راهنمایی که بودم معلم زبان مون بهم گفت یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟ گفتم نه! گفت خیلیییی شبیه معلم پسرم هستی:))... هیچ وقت نشد که ببینمش:)

دانشگاه که بودیم فیلم آوای باران نگاه میکردیم... یه دختره(نیلوفر پارسا) بود خودش جای باران جا زد... دوستم می‌گفت شبیهشی... اونم دوست نداشتم شاید به خاطر نقش منفیش:(

داییم و زنداییم میگن شبیه لیندا کیانی هستی:)))

وقتی بچه مهندس یک پخش میشد شنیدم که زن عموم میگه شبیه ساناز سعیدی هستیم من و مامان:)... برا همین رفتم نگاه سریال کردم ببینم شبیهیم یا نه:))))

نفر سوم (هم بازی) و اون که قیافه ناز میپسندید:) شنیدم که میگن شبیه الناز حبیبی هستم:)))( فهمیدم که به نظرش قیافم نازه😅)

شبیه این همه آدم هستم و نیستم:)... از دید اونا حتما یه وجه تشابهی هست. چشم یا ابرو یا حالت صورت یا لبخند یا حالت نگاه یا ...

  برام جالبه که آدما چقدر میتونن با دید متفاوت به هم نگاه کنن... زیبایی تا حد زیادی نسبی هست به نظرم.

تا حالا بهتون گفتن شبیه یه نفر دیگه هستین؟ به نظر خودتون شبیه بودین؟

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۱ ، ۱۶:۵۷
سین ^_^