+هیچ وقت فرصت این پیش نیومد که بپرسم ازش از کی شروع شد ولی فک میکنم برای هر دو از یک زمان شروع شده شاید از اولین دیدار!! ما هردو تنها بودیم یا احساس تنهایی میکردیم چه درست چه به غلط! قطب های همنام درونمون همدیگرو جذب کردن! جنس تنهاییمون یکی بوده... نشونه ها منو برد به این سمت، خاطرات... دیده ها... شنیده ها... اون تنها بود همیشه! هم دیدم هم شنیدم...هنوزم هست! و دل من به درد میاد... منم همین حس داشتم و دارم شاید به غلط...شاید هم همدیگرو مرهم زخم هامون میدیدیم، اون یه منبع مهر و عاطفه میخواست و منم یه تکیه گاه! ... اینا همش شاید ها هستن و حقیقت رو فقط صاحب حق میدونه...چرا برام مهمه؟ یه مسئله حل نشده است و همیشه مسائل حل نشده باعث بی خوابیم میشدن... فراموش میکنم ولی یه دیالوگ کافیه که دوباره به یاد آورده بشه...
+ مطلب بالا رو یه ماه پیش نوشتم به خاطر خواب دیشبم اینجا نوشتمش!... فقط یادمه خوابش دیدم!:)))... تو خواب می پرسید برا سین قراره خواستگار بیاد؟ سین میخواد ازدواج کنه؟ یا خودش قصد داشت بیاد خواستگاری!!!:))...درست یادم نیست:/ خواب الکی بود به احتمال زیاد، درسته حرفی از خودش زده نشد ولی وقتی حرف یکی از اعضای خانواده اش هم باشه ناخودآگاه یادآور اونم هست...!
+ پروانه ای بود هفته پیش جلو مغازه دیدم، روز بعدش هم تو پاساژ دیدمش البته در حال پرواز، اگه خودش بوده نه فامیلاش!:)... دیروز با مای سیستر رفتیم خرید، قصد نداشتم انگشتر بخرم، ولی انگشتر پروانه دیدم و خریدمش:)... کلیک
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
او که میپنداشت من لبریز از خوشحالی ام
پِی نبُرد از خندهی تلخم به دست ِخالی ام
نارفیقانم چه آسان انگ ِبیدردی زدند
تا که پنهان شد به لبخندی، پریشانحالی ام
سالها کنج ِقفس آواز ِخوش سر داده ام
تا نداند هیچکس زندانی ِبیبالی ام
شادم از عمری که زخمم منت مرهم نبُرد
گفت هرکس حال و روزت چیست؟ گفتم عالی ام
بارها افتادم اما باز هم برخاستم
سختجانم کرد -خوشبختانه- بداقبالی ام
«سجاد رشیدی پور»
با من به جای چرب زبانی زلال باش....
«احسان افشاری»
در راه،کلیدِ خانه را گم کردم
در راهِ کلید، خانه را گم کردم....
«احسان افشاری»