تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۹۱ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

 گشتم دنبال یه دلیل خاص که باعث علاقمندیم به کتاب شده باشه اما پیدا نشد... وقتی دبستان میرفتم مثل بقیه کتاب قصه میخوندم:))... اون موقع خیلی به کتاب دسترسی نداشتم... اواخر دوره راهنمایی از کتاب های پدرم میخوندم و یادمه بهم میگفتن از اینا نخون شاید فکر میکردن برا سنم مناسب نیست! اواخر دوره دبیرستان عضو کتابخونه شدم البته برا درس خوندن به همراه دوستم. چون نزدیک کنکور بود نمی‌تونستم کتاب غیر درسی بخونم نه اینکه خیلی برا کنکور بخونم، نه. تا وقتی کنکور بود انگار نمیشد بری سمت کتاب غیر درسی:/ البته برا مدرسه میخوندم همیشه و درس ها هم کم نبود. دقیقا از عصر یا شب روزی که کنکور تموم شد نشستم پای کتاب های غیر درسی:)... وقتی تو کتاب ادبیات در مورد نویسنده های بزرگ ایران و جهان و کتاب هاشون میخوندیم در موردشون کنجکاو بودم. و بعد کنکور هم رفتم سراغشون:)

انگار آدمای خیلی زیادی رو ملاقات کردم و تجربه های متنوع و زیادی داشتم و اینا رو با کتاب خوندن دارم و برام هیجان انگیز و لذت بخش و آموزنده است:)

اول کتاب هنر ظریف بی خیالی یه عبارت خیلی قشنگ نوشته:

چاک سوییندل: «خواندن تار عنکبوت های ذهن را پاک می کند. قدرت تفکر را تقویت می‌کند. ماهیچه های مغز را ورزیده می کند. خواندن، قدرت تحمل ما را برای حقایق تلخ و راه های جدید بالا می‌برد. خواندن، بزرگ شدن را جایگزین پیر شدن می کند.»

  • اهل کتاب خوندن هستید؟ دلیل خاصی برای شروعش دارید؟
  • آخرین کتابی که خوندین؟ یا در حال مطالعه اش هستید؟
  • کتابی هست که باعث تغییرتون شده باشه؟ اخلاقی، مالی، اعتقادی و...
  • کتابی هست که بخواید معرفیش کنید؟:)
۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۱ ، ۰۶:۵۰
سین ^_^

شفق قطبی

 

با خوندن کتاب کاهن معبد جینجا خندیدم و گریه کردم و یاد گرفتم و تفریح کردم:)

منظورم از خنده قهقهه نیست:) و منظورم از گریه، زار زار گریستن نیست ، قطره اشکی که گوشه چشم جمع میشه حالا یا همونجا میمونه و خشک میشه یا آروم و غلتون سرازیر میشه:)

دو جا رو خیلی دوست دارم از نزدیک ببینم، یکی شفق قطبی که تو کشورهای نزدیک قطب شمال مثل نروژ و فنلاند و... میشه دید. یکی هم شکوفه های گیلاس کشورهای شرقی.

یه مدت پیش به این فکر میکردم که با پول بازنشستگیم برم جهانگردی:)... اما تا اون موقع معلوم نیست زنده ام یا نه:/ ... معلوم نیست در چه شرایطی باشم... الآنم که پول به اندازه کافی ندارم:))) و همراه هم ندارم:(

 

با تشکر از ایشون »» پت ،  به خاطر معرفی کتاب کاهن معبد جینجا.

 

شکوفه

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۱ ، ۰۵:۲۴
سین ^_^

 

کیمیاگر

 

هفته پیش یکی از همکارا داشت درباره زندگی پس از مرگ می‌گفت شاید کمی با تمسخر...! می‌گفت آدم تجزیه میشه می‌ره... یکی دو روز بعدش با خبر شدیم برادرش فوت شده:/ ... امروز با همکارا رفتیم خونشون برا تسلیت گویی... اولین بار بود این موقعیت رو تجربه میکردم..‌. میدونستم تو شرایط خیلی سختی هستن ولی معلومه که درکشون نمیکنم چون عزیزِ اوناست که تازه ترکشون کرده... گریه میکردن... جو سخت و ناراحت کننده ای بود... میدونید چی ذهنم درگیر کرده بود؟ اینکه همکارم تو ذهنش چی میگذره؟ وقتی داریم میگیم خدا رحمتش کنه... روحش شاد... خدا بهتون صبر بده... شاید حرفی که قبلا زده همینطوری بوده نه از روی باور قلبی در غیر این صورت فک میکنم تحمل این غم براش سخت تره!؟ 

یکی از دانش آموزام برام کتاب هدیه آورد... کلی تشکر کردم و گفتم نباید زحمت می‌کشید و از این تعارفات!:))... ولی فک کنم چشمام اینطوری 😍 بود😅. دیدم تشکر خشک و خالی فایده نداره... بهترین راه در اینگونه موارد که کلام نمیتونه احساس رو بیان کنه چیه؟:) بغلش کردم🥰

کیمیاگر خوندم ولی از اون کتاب هاییه که باید تو کتابخونه ات باشه. قبلا خریده بودم اما هدیه دادم. 

دلیل اصلی خوشحالیم  هدیه یا کتاب بودنِ هدیه نیست، حس و محبتی هست که با این هدیه میخواست بهم نشونش بده😊

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۱ ، ۲۳:۰۲
سین ^_^