یکی از ماندگار ترین ها برام کتاب برادران کارامازوف اثر فئودور داستایوفسکی هست.اکثر نوشته های داستایوفسکی مثل شب های سپید، دوست خانواده، ابله، مردم فقیر، همزاد، همیشه شوهر، جوان خام قبل از بیست سالگی خوندم و آخرین کتابی هم که تمومش نکردم جنایت و مکافات بود که دیگه هم سراغش نرفتم.

شاید بعد از گذشت چند سال اگه دوباره کتاب برادران کارامازوف بگیرم دست حوصله ی خوندنش نداشته باشم چون با گذشت زمان آدما و سلایقشون ممکنه تغییر کنه و شاید هم مثل گذشته با اشتیاق بخونمش... 

اما دلیلی که فکر میکنم این کتاب تا ابد برام ماندگار خواهد بود اینه که به خاطر خوندنش یه سوال خیلی مهم برام پیش اومد و رفتم دنبال جواب و به جواب هم رسیدم و اون جواب به نوعی مرهم یکی از زخمام شد:)