ضد

من ضدی دارم آنقدر فریب کار که آن را

 «خود» پنداشته ام.

حالا

من از خود برای تو شکایت آورده ام.

 

«آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

راز مرا از چشمهایم می توان فهمید

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

شاید فقط عاشق بداند «او» چرا تنهاست: 

کامل ترین معنا برای عشق تنهایی است.

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

سخت است فراق تو برای همه ما

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم

اما تو بکش خط به خطای همه ما

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

رنج فراق هست و امید وصال نیست

این «هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است

مگذار درد دل کنم و دردسر شود

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

کوزه دربسته در آغوش دریا هم تهی است

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

چه شکایتی ست از من که چرا به غم دچارم

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

گفت تا کی صبر باید کرد؟ گفتم چاره چیست؟!

دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالی تر شده است

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

شیرینی فراق کم از شور وصل نیست

گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

جز عشق نیاموختی از قصهٔ حلاج

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

همراه بسیار است، اما همدمی نیست

مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

دلیل عشق فراموش کردن دنیاست

وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

جان هدیه ایست پیشکش آورده از خودت

این هدیه را اگر نپذیری کجا برم

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد

که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد

 

تکرار