مامان وارد اتاق شد و نشست. بهش گفتم مامان بالاخره پیداش کردم، میخوام برم خواستگاریش! عکسش نشونت بدم؟!... مامان همچنان ریلکس!:))... عکس العمل خاصی نشون نمیداد. گفتم یعنی کنجکاو نیستی؟ گفت میدونم داری شوخی میکنی:/... منم گوشی گرفتم جلو صورتش گفتم اینه:))))... مامانم میگه این چیه؟:/... یه شخصیتی هست برا خودش:/ ... چیه آخه چیه:)))
چند روزه مدام نگاه این عکس میکنم:)... خیلی خوبه..هر دقیقه نشون خواهرم میدمش:)... میگه نگات میکنم یادش میفتم!:))) ... بهش میگه زشتو:/... خیلی هم باحاله!:)))
قبل از اینکه مامان وارد اتاق بشه داشتم به خواهرم میگفتم برو به همکارا( هم سرویسی هات) بگو عاشق شدم بعدش که خیلی کنجکاو شدن و تعجب و ... این عکس نشونشون بده:))... ولی خب این کار نمیکنه:/... گفتم خودم برم به دانش آموزام بگم ولی دیدم پر رو میشن:))... به این نتیجه رسیدم بیام اینجا بگم:)... که شما هم از دیدن این عکس حال خوب کن:) بی نصیب نمونید!
+ بعضی چیزا هستن همزمان هم میتونن دلیل حال خوبت باشن هم دلیل آشفتگی...
+ این دو سه هفته اخیر خبر بارداری دو تا از خانومای مربوط به محل کارم شنیدم، به خواهرم میگفتم یعنی سومیش کیه؟!... دیشب دانش آموزم که چند تا پست در موردش نوشتم( همون که با هم عکس گرفتیم بالاخره:)... خبر بارداریش بهم داد... و شد سومین نفر!... ان شاءالله همه نی نی ها سالم به دنیا بیان و عاقبت بخیر بشن.
+...
آخوداااا :")))))