برای یک زندگی بدون مشکل امیدوار نباش. چنین چیزی وجود ندارد. در عوضش، آرزوی یک زندگی پر از مشکلات خوب را داشته باش.«از کتابِ هنر ظریف بی خیالی»
عادی شدن حاصل نبودن ناگهانی هاست. «از کتاب نخل و نارنج»
- بالاخره دستکش مادربزرگ آماده شد. خیلی وقت بود سپرده بود بهم بگن دستکشش گشاد شده براش ببافم دوباره. یادشون میرفت بهم بگن:/ یه مدت بود نرفته بودم سراغ بافتنی... حوصله ام نمیشد. یه کم بافتنش طول کشید به خاطر اون قسمت وسطش که همش «رو» بافته شده؛ مثل شنا کردن بر خلاف جریان آب میمونه. دو ردیف که میبافتم دستم درد میگرفت. مادربزرگ، چندین ساله که با واکر راه میره. به خاطر محافظت از دستش، دستکش میپوشه... کاری هم به فصل گرما و سرما نداره... دستکش برام اندازه نیست:)))) چون اندازه دست مادربزرگ بافتم:)
معلم ریاضی انقدر هنرمند ندیده بودم که دیدم :"))))
من با بافتنی اصلا کنار نمیام ، چون شل و سفت میبافم کلا بهم میریزه حیح