چراغی تو تاریکی میبینی و دنبالش میری، تو تاریکی هیچ چیز و هیچ کس نمیبینی فقط چراغ و کسی که چراغ رو دستش گرفته، دنبالش میری؛ فقط و فقط اونو میبینی... دنبالش میری تا جاییکه میرسی به نور، بعد از اون نه چراغی هست و نه چراغ به دستی، فقط نور هست نور هست و نور...