تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدرسه» ثبت شده است

آخر هفته ای که گذشت خداروشکر خیلی بارون اومد. روستایی که درس میدم سردسیره، همش به فکر اونجا بودم که برف اومده یا نه. تو کانال کلاس دوازدهم پیام گذاشتم و پرسیدم اونجا داره برف میاد؟

 گفت و گو من و دانش آموزم(میم):

میم: سلام خوبی خانم

نه برف نمیاد

فقط همش بارونه

 

سین: سلام، ممنون

جدی؟ فکر میکردم نیم متر برف اومده تا حالا😅

بازم خداروشکر به خاطر بارون😊

💞

 

میم: نه فقط از صبح داره ی بند بارون میزنه

دیشب یکم برف زد بعد فوری آب شد

خدارشکر 😊

 

سین: اینجا هم همینطوره

 

میم: خوبه خدارو شکر

 

سین: 👌

🌹😊

 

میم:🫀🫀

 

سین: این قلبا چیه بیشتر آدم میترسونه😶😂

 

میم: این یعنی قلب منی😂🥺

میخاستم ابراز احساسات کنم 😂☺️

❤️❤️اینا فیکن آدم باید اصل باشه😂👌

 

سین:👌😂

خوشگل ترن😊

 

میم: اره بخدا😂👌

 

سین: این❤️ خوشگل تره 

نه این🫀

البته نیت مهمه😄

 

میم: خااانم😂

باشه هرچی شما بگی😞😂

دقیقا تو جان وسط قلب منه😂❤️

 

سین: این درسته😁(در جواب هر چی شما بگی)

😊😘

 

میم: ☺️☺️

›››››‹‹‹‹‹›››››‹‹‹‹‹›››››‹‹‹‹‹›››››‹‹‹‹‹›››››‹‹‹‹‹›››››‹‹‹‹‹

+ خیلی کم پیش اومده مکالمه ام با دانش آموزا خیلی خودمونی بشه.

+ خودمو کشتم نگن «تو» بگن «شما»:)) یکی ایشون یکی هم از بچه های کلاس نهمی:)؛ تا الان که راه به جایی نبردم:/ :))))

+ هفته پیش یا قبل ترش!:) بود که میم می‌گفت خانم دوست دارم یکی مثل تو:/ تو فامیلمون باشه:)))... 

+ ادامه دارد...

:))))

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۱۰
سین ^_^

جملاتی از کتاب «و من دوستت دارم» نوشته ی «فردریک بکمن»:

«تو آدمی هستی که همیشه می‌تواند خوشحال باشد و خودت نمی‌دانی این چه نعمت بزرگی‌ست.»

«خیلی ناخوشایند است که پیش خودت اقرارکنی آن آدمی که فکر می‌کردی نیستی.»

:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:

 قبلا «مردی به نام اوه» رو از این نویسنده خونده بودم و دوستش داشتم! نه اینکه فوق العاده باشه اما دلنشین بود. اسم این کتاب:«و من دوستت دارم»! و نویسنده اش:«فردریک بکمن» و همینطور تعداد صفحات کتاب:«۸۰ صفحه»:))) ترغیبم کرد به خوندنش! خوب بود. علت دلنشین بودنش شاید این باشه که مثل نویسنده زمان هایی داشتیم که فکر کردیم به داشته ها، چیز هایی که ارزشمند هستن برامون و زمان! ولی فرق ما اینه که این احساسات و تفکرات رو شاید نتونیم به خوبی رو کاغذ بیاریم ولی نویسنده تونسته و همین هم علت دلنشین بودن این کتاب شده. 

آیا بقیه کتاب های نویسنده رو خواهم خوند؟ نه الان ولی بعداً احتمالش هست:)

+ بعد از مدت ها یه بارون خوب اومد خداروشکر. ساعت ۵ و خورده ای عصر برق ها رفت تا ساعت ۹ و خورده ای! فردا هم که مجازی شد مدرسه! (نیازمند یک جسم سخت که سرم بکوبم بهش از دست مسئولین گرام!)... تو این چند ساعت خاموشی با گوشی کتاب میخوندم. این کتاب هم تو همین مدت خاموشی خوندم و از سکوت استفاده کردم و چند تا یادداشت کوچیک در مورد کتاب هایی که این چند روز خوندم نوشتم البته برا بهخوان ولی به این فکر کردم میتونم اینجا هم بذارم و نتیجه اش شد این پست:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۳۶
سین ^_^

در طول سال های تدریس سر کلاس بازی های مختلفی انجام دادیم هم به خاطر ایجاد انگیزه هم پریدن خواب از سر بچه ها!:)) و سر حال شدنشون، سرگرمی و...

سال های اول تدریسم بود نون بیار کباب ببر بازی کردیم. بهشون گفتم محکم نزنید! یکیشون یا از دستش در رفت یا از عمد!:)) محکم زد و خورد رو دستم. تا آخر زنگ دستم نشون میدادم میگفتم ببینید هنوز قرمزه!:))))) و به دانش آموزه میگفتم میخواستی تلافی کنی مگه نه؟:)) البته با خنده میگفتم:)

امروز که از مدرسه برگشتم خونه با یه ربع تأخیر، مای سیستر منتظرم بود که با هم ناهار بخوریم. پشت دستش قرمز شده بود فک کردم شاید از سرما و خشکی باشه! از نزدیک که دیدم یه کم خون مرده شده بود:(؛ گفت با دانش آموزای پسر نون بیار کباب ببر بازی کرده و محکم میزدن:/... منم هی دعواش می کردم:))) که چرا بهشون نگفتی محکم نزنن!! ببین چی شده:(. گفت خودشون هم نگران شده بودن و میگفتن خانوم دستت قرمز شده. بهش گفتم فردا دستت نشون بده بگو نگاه هنوز دستم خوب نشده:)))) گفت نه نمیفهن شوخی میکنم و جدی میگیرن و ناراحت میشن. و قضیه پارسال گفت که داشت با دانش آموزش والیبال بازی میکرد و پاش!!:) پیچ خورد و دو هفته تو گچ بود. و بچه ها به اون دانش آموز گفته بودن تقصیر تو بوده و اونم خیلییی ناراحت شده بوده! از یه طرف به خاطر مای سیستر از یه طرف به خاطر سرزنش هم کلاسی هاش! در صورتیکه اصلا مقصر نبود و یه اتفاق بود. مای سیستر می‌گفت یکی از دانش آموزاش که خوب بازی میکرد و انگار محکمم زده بود:))) دستش آورده جلو و گفته خانم بزن!:)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۳ ، ۲۳:۴۴
سین ^_^