تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

 با خوندن «مرگ ایوان ایلیچ» اثر «تولستوی»، طرح این پرسش رقم خورد البته قبلاً بهش فکر کرده بودم!

۱) آگاهی از نزدیک بودن مرگ اطرافیان به واسطه بیماری یا علت دیگر.

یا

۲) مرگ بدون اطلاع قبلی.

 

زمان دانشجوییم، دختر همکار پدرم که نوجوون بود فوت شد. از به ظاهر معده درد شروع شد و بعد از کلی دوندگی و دکتر رفتن علت بیماری شاید مشخص نشد! البته ما از دور خبرها رو می‌شنیدیم. رفت کما و تمام! ... خاطره ای که ازش دارم اینه که داریم از عروسی برمیگردیم و با هم حرف می‌زنیم. ازش میپرسم کلاس چندمی؟ میگه اول. میپرسم اولِ؟ میگه راهنمایی. بعدش میخندم به سوال بیخودم:/ ... خب اول دبستان که بهش نمیخورد، خودم دبیرستانی بودم و اونقدر بزرگ نبود که اول دبیرستان باشه:/... زمان و مکانی که خبر مرگش شنیدم هنوز یادمه. و تا الان فراموشش نکردم. خانواده شاد و با روحیه ای بودن ولی بعد از مرگ دخترشون نابود شدن و بعد از گذشت بیشتر از ده سال هنوز غم و درد چهره مادرش ترک نکرده. البته خیلی خیلی بهتر شدن و روحیه پدر هم تقریبا برگشت. مجبوریم به زیستن حتی بعد از فقدان عزیزان! 

همسایمون خونشون ساختن، با پیگیری پسر بزرگشون. یه مدت بعد به خاطر بیماری پسر کوچیک سفره پهن کردن و دعا برای شفای پسر کوچیک! ... یه روز صبح ساعت ۷ یا قبل از ۷ تو اتاق بودم و بیدار ولی بقیه خوابیده بودن! از کوچه صدای زجه؟! گریه؟ شنیدم! قلبم تند تند میزد و نگران شدم... پسر کوچیکتر همسایه بود وقتی پدرش در باز کرد خبر تصادف و مرگ پسر بزرگتر رو به پدر داد. همه رو شنیدم:/... بعدش نوبت رسید به خواهر و مادرش! خواهرش باور نمی‌کرد! دیشب پیش هم بودن! باور نمی‌کرد... هنوزم مادرش سعی می‌کنه تشییع جنازه شرکت نکنه چون حالش بد میشه! یاد پسرش میفته... البته به نظر بعد از نوه پسری که خدا بهشون بخشید حالشون بهتره:)

تو پست های قبلیم که شاید یکی دو نفر خونده باشن از پسری نوشتم که به جای کیسه برنج به پاهاش تکیه داده بودم:)) بیشتر از ۱۵ سال پیش! و اون که خجالتی بود هیچ چی نگفت! حالا اون حالش خوب نیست... باورم نمیشه و سخته آینده ای رو متصور بشم بدون اون! به خاطر جوونیش به خاطر عزیزانم و غم بزرگی که به جا می‌ذاره... 

براش دعا میکنم، براش دعا کنید.🙏

+ میگن مرگ فرزند برای مادر سخت ترینه. خدا به همه عزیز از دست داده ها مخصوصا مادرها صبر بده و بهشون کمک کنه از این آزمایش سخت سربلند بیرون بیان. 

+ یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ...

+ مرگ ایوان ایلیچ یکی از کتاب های خوبی بود که خوندم و علتش هم توصیف واقعی از حال بیمار نزدیک به مرگ و اطرافیانش هست، تلخ و قابل تأمل. 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۰۳ ، ۱۶:۳۲
سین ^_^

_ عشق مهم تر است یا معشوق؟

_ عشق مهم تر است، فراق معشوق طاقت سوز و جانکاه است ولی فقدان عشقْ مرگ است. عاشق بدون معشوق می‌سوزد و عاشق‌تر می‌شود، اما بدون عشقْ حیاتی نیست که درباره چیستی آن حکمی بکنیم.

«ارتداد؛ وحید یامین پور»

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۳۵
سین ^_^

عباراتی از کتاب «یاد او» نوشتهٔ «کالین هوور»: 

«از آن دسته آدم‌ها نیست که وقتی ناراحت باشد، تسلی طلب کند. فقط می‌خواهد که تنها باشد.»

«شاید اگر به هر چه خوبی می‌بینم اذعان کنم، هرچقدر هم که کوچک باشند، باز هم جمع بشوند و درد بدی‌های زندگی را کم‌تر کنند.»

«یکی از چیزهایی که همیشه در مورد روابط آدم‌ها از آن متنفر بودم همین بود که وقتی به زندگی عادت می‌کنند، گپ‌زدن فراموششان می‌شود.»

:«:«:«:«::«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«::«:«:«:«

با خلق هر کس دعویِ وارستگی دارد

بی‌شک به دنیا بیشتر وابستگی دارد

 

اینجا گریزی از تعلق نیست در هر حال

هر کس به‌ چیزی در جهان دلبستگی دارد

 

پرسیدم از فرهاد آیا عشق شیرین بود؟

در پاسخم خندید، یعنی بستگی دارد!

 

دنیا تماشایی‌ست اما زندگی اینجا

اندوه دارد، رنج دارد، خستگی دارد

 

ما تابعِ عشقیم و این بی‌تابیِ بی‌حد

چون خطِ ممتد تا ابد پیوستگی دارد

«فاضل‌نظری»

:«:«:«:«::«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«::«:«:«:«

+ خیلی وقته رنگین کمان ندیدم! ...

 

 💚اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💚

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۳ ، ۲۰:۳۷
سین ^_^