جام جنون
دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۳۹ ق.ظ
«آن باده که فارغ کند از هوش مجوی
آنرا که کند ساده فراموش مجوی
آنگاه که رخنه کند عشقی به دلت
آنرا که کند درد دلت گوش مجوی»
«بغضیست که بگرفته سر راه گلویم
دردِ دلِ خود را نتوانم که بگویم
حالا که سکوتم شده آیینهی قلبم
آهی بکشم تا شکند صبرِ سبویم»
«درد و رنج عاشقی خوشتر ز فارغ شدن است»
«در لحظهی دیدار تو دردم به سرآید»
«دل خوش شدهام به دیدن و شوق وصالت»
گزیده هایی از «جام جنون» نوشته بابک محمدی
|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|°|•|
🖤صل الله علیک یا ابا عبدالله الحسین❤️