خوشم با انتظار!
شنبه...تو ماشین به سمت مدرسه:)... به سمت محل دوم زندگی:)... دو تا خانم داشتن با هم صحبت میکردن... نتیجه کنکور و... یکی از خانما گفت دانشگاه هم نره، خوشگله! ازدواج میکنه میره:)... یاد وقتی افتادم که به من و خواهرم میگفتن، خودتون نشون بدین!:)))... مثلا: برقصید تو عروسی :) تا یکی شما رو ببینه!... میخوام تا صد سال یکی منو نبینه اونم این مدلی:/...
خونه ای که میمونم تو حیاطش درخت گردو داره:)
سه روز محل کار، خونه یه خانوم تنها:) بقیه ایام هفته هم خونه پدر:)... این مدل زندگی کردن بیشتر و بیشتر حس آواره بودن بهم میده... مستقل نبودنُ برام پررنگ میکنه...
به خواهرم میگفتم چقدر خوبه آدم خونه خودش داشته باشه:))...
مثل زمان دانشگاه حس میکنم هیچ جا، جای من نیست...
*****************************************
برایم نیمه شب تک بیت صائب میفرستد باز
رگِ خوابِ من افتاده به دست مردم آزاری....سید حمید رضا برقعی
دردیست غیرِ مُردن کان را دَوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن.... مولوی
خوشم با انتظار، امیدِ وصلِ یار چون دارم
خوش است آری خزانی کز قفا دارد بهاری خوش....هاتف اصفهانی
منتظر خاطرات مدرسه :دی