تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پایانِ خوب

جمعه, ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۵۷ ب.ظ

+جمله های پایین چند تا از دیالوگ های یکی از سریال های مورد علاقه ام هست. خیلی مهمه چطور خونده بشن. با احساس یا حس ناراحتی عمیق و گریه بخونید تا باهاشون ارتباط برقرار کنید.😅 وگرنه بی معنی جلوه میکنن:/

 

 «خیلی خوبه، خیلی باهام خوبه... اما با همه همینقدر خوبه، من آدم خاصی براش نیستم.»

«شاید تو قلب اون، ما هیچوقت چیزی بیشتر از یه خواهر و برادر نباشیم؛ برا همینه که می‌تونه در موردش شوخی کنه...»

 «من یه رازی دارم، رازی که تو دلم مخفیش کردم. یه کسی هست که واقعاً دوسش دارم، اما اون منو دوست نداره.»

 «ناراحتم، خیلی ناراحتم... اون واقعا خوبه، واقعا باهام خوب رفتار میکنه، اما با همه همینقدر خوبه، با همه خوب رفتار می‌کنه.»

«قبلا همیشه حس می کردم که قراره تنها بمونم و برام مهم نبود. اما تا وقتی که تو رو دیدم؛ تو باعث شدی بفهمم که کسیو دوست داشته باشی و یکی دوستت داشته باشه خیلی چیز خوشحال کننده ایه.»

 

+دلیل علاقه ام شباهت داستان سریال به بخشی از زندگیمه. البته با یه فرق اساسی! پایان خوب داستان!... معمولا زندگی میخواد یادمون بده از این خبرا نیست که همیشه همه چی خوب تموم میشه! اگه یاد نگرفتیم اینقدر تکرار میشه پایان بد(بر خلاف میل ما!:) ها که بالاخره دوزاریمون بیفته!!... البته که حواسمون باید به حکمتِ نشدن ها و نرسیدن ها و نداشتن ها هم باشه. 

«وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم»(بخشی از آیه ۲۱۶ بقره)

 

+ فردا به خاطر قطعی آب، فقط مدرسه ما تعطیله!:) بهش نیاز داشتم چون حالم مساعد نبود زیاد.

 

+ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّی بِاسْمِ رَسُولِکَ 

خدایا ولی ات، و فرزند دختر پیامبرت که به نام رسولت نامیده شده، برای ما آشکار کن،

حَتَّی لاَ یَظْفَرَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إلاَّ مَزَّقَهُ وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ 

تا به چیزی از باطل دست نیابد، مگر آن را از هم بپاشد، و حق را پابرجا و ثابت نماید،

وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِکَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لاَ یَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَیْرَکَ 

خدایا او را قرار ده پناهگاهی برای ستمدیدگان از بندگانت، و یاور برای کسی که یاری برای خود جز تو نمی یابد...

«بخش هایی از دعای عهد»

  

نظرات  (۵)

سلام:))

بی‌معنی که نیستن ولی انگار برام عادی شده. (الان رو مود خوبم، احتمالا همیشه نظرم این نیست!:)))

چه کار میشه کرد اخه؟

همون عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم ...

پاسخ:
سلام
چی عادی شده؟!
به‌نظر هنوز به طور کامل از خواب بیدار نشده نظرگذاشتین:))

<meta name="viewport" content="width=device-width, initial-scale=1.0">

 

این کد رو هم بالای قالبتون وارد کنید، عرض صفحه توی گوشی درست بشه:)))

پاسخ:
تا حالا اصلا سمت ویرایش قالب نرفتم حتی یه ذره هم بلد نیستم:/
و نمی‌دونم باید جای چی و کجا بذارمش!

سلام

بیدار شده بودم که:))))

آسونه

ولی مجبور شدم یه جای دیگه‌اش رو هم تغییر بدم:)

قشنگ شد فکر کنم:)) ببینیدش

https://mimmshinn.blog.ir/

پاسخ:
سلام
متوجه نشدم چی گفتین، شاید خودم هنوز بیدار نشده بودم!:))
برا شما آسونه، برا من که نمی‌دونم چی به چیه نه.
بله بهتره، انگار زوم شده:)... رفتم سرچ کردم یاد بگیرم دیدم حوصله ام نمیشه:|

دوباره سلام

تو قسمت قالب تو قسمت 

ویرایش ساختار

اون کد یک خطی که گفته بودم رو بعد از خط دوم اضافه کنید. نتیجه باید این شکلی بشه:

<!DOCTYPE html><html lang="fa"><head>
<head:meta></head:meta>
<meta name="viewport" content="width=device-width, initial-scale=1">
<head:script></head:script>
<head:style></head:style></head><body>

بعد تو قسمت ویرایش css

همه کدها رو پاک کنید و محتوای این صفحه رو کپی کنید و جایگزین کنید.

 

این رو هم بگم که برای قسمت css این صفحه‌ای که من فرستادم با css فعلی خودتون خیلی فرق نداره. یه چند تا تفاوت کوچیک داره که میشه با ویرایش درست کرد. من برای سادگی گفتم که کلاً جایگزین کنید که اسون‌تر باشه:)) 

سعی کردم خوب و کامل توضیح بدم. اگه وقت و حوصله بود انجامش بدین:))

 

توصیه: همیشه در این جور مواقع یه کپی از محتوای css فعلی‌تون رو روی کامپیوتر ذخیره کنید که اگه اون کسی که راهنمایی کرده بود اشتباه کرده بود و همه چیز خراب شد خیلی راحت بتونید همه چیز رو به حالت قبلی برگردونید. من حتی این کار رو هم انجام دادم!:))

 

پاسخ:
سلام:)
با گوشی میام اینجا. اون توصیه آخر باعث شد حواسم جمع کنم بذارم وقتی با لپ تاپ اومدم تغییرات انجام بدم. توضیحات که واضحه، ببینم همه چی رو به هم می‌ریزم یا درستش میکنم!:)). خیلی ممنون بابت وقتی که گذاشتید. 

جملاتت خیلی دردناک بودن.. اینم جمله من:

او بود و اونی که عاشقش بود، من بودم و طعم تلخ مرگ عشق او. 

پاسخ:
پس بی معنی جلوه نکردن...
گاهی میشه با قربانی یه عشق به مرحله بالاتر برسی... در عین غم انگیز بودن، شکست نیست و می‌تونه یه موفقیت بزرگ باشه!
(جمله ای که نوشتین منو برد به زمانی که داشتم می‌شنیدم النکاح سنتی و... ولی کاش اونایی که کنارهم نشسته بودن عاشق هم بودن! ...)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">