+ یکی دو هفته اخیر بود که به این فکر کردم بعد از این همه سال مدرسه رفتن، از زمان دانش آموزی تا الان هیچ وقت تا این اندازه درک نکرده بودم که مدرسه، خونه دومه:)... الان واقعا همچین حسی دارم تمام و کمال!
+ و اما سوال!:)؛ تا الان حس کردین مدرسه خونه دومه یا نه؟
+هفته گذشته از کلاس دوازدهمی ها پرسیدم، گفتن آره!! تعجب کردم:)... گفتن هم به خاطر دوستاشون هم معلما مدرسه رو دوست دارن:)... منم گفتم براتون خوشحالم که این حس دارین.
+ چند روز پیش خواهرم میخواست بره پارکینگ برا پرینت گرفتن، منم رفتم و داشتم کتابای قدیمی نگاه میکردم، ۶ تا کتاب یافتم! کتابایی که نخونده بودم:)). هنر معلمی، زبان بدن، درمان اختلالات ریاضی، دو یار زیرک و باده کهن، ۸ درس برا ازدواج موفق و حرکت (عین صاد)... فک کنم به جز هنر معلمی، بقیه اش مربوط به زمان دانشجویی خواهرم باشه.
+ ناراحتم...! (عکس العمل مخاطب ها: خب به ما چه:)))
دیشب رفتم تو حیاط قدم بزنم، اولین کاری که انجام میدم اینه که ها میکنم ببینم هوا انقدر سرد شده که بخار بیاد بیرون یا نه؟... اینجا که هنوز خبری نیست:/
سلام:)))
مبارک باشه تغییرات. حواسم هست که دو تا سطون پایین میزون نیست :)))
+ یادتون نره که بنده شاکری باشید:)
+ من یه دورهای توی زندگیام مدرسه خونه اولم بود. صبح ۵ صبح زنگ میذاشتم. بیدار میشدم. صبحونه درست میکردم. بابام رو بیدار میکردم که من رو برسونه مدرسه. یادش بخیر. چه روزهای خوبی بود:)))
+ به اونها هم بگید بنده شاکری باشند:)))
+ پارکینگ؟! پرینت؟! کتابهای زمان دانشجویی خواهرتون؟!
+ مخاطبی که این طوریه همون بهتر که نباشه اصلا:)))
+ خیالتون راحت. اینجا هم خبری نیست:)))