تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداوند» ثبت شده است

میگن قرص جوشان بذارید کامل حل بشه و بعد از اینکه جلز و ولزش تموم شد نوش جان کنید. حالا چقدر درست باشه و اصلا چرا؟ نمی‌دونم و مهم هم نیست :) 

۶ صبح و هنوز هوا تاریک و نیاز به روشن کردن لامپ آشپزخونه هست:) وقتی قرص داشت تو آب حل میشد نگاهش میکردم و به صدا گوش میدادم، یکی از خوبی های شب همین سکوتشه:) میشه این صداهایی که تو هیاهوی روز بهش توجهی نداریم رو بشنویم با دل و جان😁😄

ته لیوان و دیواره هاش پر شده بود از مولکول های ریز و از ته لیوان به سرعت از ریز و درشت هجوم میاوردن به سمت بالا، شاید فکر میکردن این بالا خبریه! غافل از اینکه وقتی می‌رسیدن بالا، نیست و نابود میشدن، میخواستن آزاد بشن شاید، از جهانی( مایع) به جهان دیگر(گاز)... بیشتر که نگاهشون میکردم و منتظر بودم آروم بگیرن دیدم میشه از یه زاویه دیگه هم نگاه کرد...ظاهراً وقتی به سطح مایع میرسن نابود میشن ولی  در واقع با هوا یکی میشن و تا همیشه هستن:) آزاد و رها و جاودانه!!! مثل اون بنده خدایی که می‌رفت در خونه خدا در میزد، میپرسید کیه؟ می‌گفت: « من» ولی در براش باز نمیشد، چند باری در زد و خدا می‌پرسید کیه میگفت«من» و همچنان در به روش باز نمیشد. تا اینکه اونم به جلز و ولز نشست😁 و بعدش اومد در زد. وقتی خدا پرسید کیه؟ گفت «تو»...اینطوری شد که اذن ورود گرفت:)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۸
سین ^_^

چند سال پیش یه نفر برام تعریف میکرد که پسری گفته اگه یه مرد عاشق یه زن باشه حتی اگه زن ازدواج کنه، مرد منتظرش میمونه مثلاً اینکه شوهر زن بمیره!!! تا بتونه باهاش ازدواج کنه... این پسر به معشوقش نرسید و با یه نفر دیگه ازدواج کرد ولی موفق نبود و در شرف طلاقه...

از فامیل و آشنا مردایی دیدم که یه نفر خواستن ولی بهش نرسیدن و ازدواج نکردن یا اگه نامزدی و ازدواجی هم بوده به هم زدن...

فکر میکنم اگه یه مرد عاشق بشه سخت می‌تونه یه زن دیگه رو کنار خودش ببینه ولی یه زن با گذشت زمان و دریافت عشق و محبت ممکنه بتونه یه مرد دیگه رو بپذیره. معلومه که این فکرم بر میگرده به دیده و شنیده های خودم و ممکنه یه نفر دیگه طبق تجربیاتش اینو قبول نداشته باشه.

از اثرات آخرین سریالیه که دیدم، فکر کردن در مورد عشق و عاشق و معشوق و ...

هنوز هم ذهنم درگیرشه:)، میر هادی تا همیشه تو ذهنم میمونه، هنوزم دیدن بعضی سکانس های این سریال  و گریه کردن و احساس همدردی  باهاشون برام لذت بخشه...

گریه می‌تونه از سر ناراحتی، درد، رنج، فراق، دلتنگی، خوشحالی، همدردی، عصبانیت و ... یا خنده زیاد باشه:)، یه بار از دانش آموزا پرسیدم آخرین باری که گریه کردین کی بوده و چرا؟ تعداد کمی جواب دادن:) و اگه گفتن کی دلیلش نگفتن، خودم که همون روز صبح بود:)) دلیلش هم از دست دادن یکی از عزیزام بود که هنوز باورش برام سخت بود...

میگن هر کی راحت می‌خنده راحت هم گریه میکنه، برای خودم که درسته، خیلی زود خندم میگیره و خیلی هم میخندم و راحت هم اشکم در میاد. نوجوون بودم و از دست خودم شاکی، به خاطر این همه حساسیت و گریه هام، تصمیم گرفتم هر چی شد گریه نکنم و تونستم به مدت طولانی گریه نکنم،چند ماه شاید هم یک سال!!  

+ آخرین باری که گریه کردین کی بوده؟:)

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۲۷
سین ^_^

وقتی نوجوون بودم تو ذهنم اونایی که چیزی یا کسی رو از دست میدن و خیلی گریه و بی قراری میکنن سرزنش کردم و فک کنم به زبون هم آوردم... شب خواب دیدم عزیزترینم رو از دست دادم و نمی‌دونستم خوابه، به شددددت  گریه میکردم وقتی بیدار شدم خوشحال شدم از اینکه فقط خواب بوده ولی صورتم خیس از اشک بود...

چند روزی میگذره از انتشار پست قبلی ... نمی‌دونم چطور شد که با این سریال آشنا شدم، انگار همه چی دست به دست هم داد تا ببینمش! داستان سریال از اول تا آخر حتی سکانس پایانی رو از یه سایتی خوندم:))! با وجود اینکه فراری بودم از ژانر درام عاشقانه ولی مشتاق شدم ببینمش تصمیم داشتم تعطیلات عید ببینمش ولی نتونستم صبر کنم و نگاهش کردم تا آخر:) دیشب و امروز همش گریه میکردم😅 البته نه در ملأ عام دیشب وقتی  همه خواب بودن و امروز وقتی سرکار بودن:) از آخرین باری که یه لیتر اشک ریختم خیلی میگذره...( اینکه احساساتی بشم با خوندن یه مطلب یا دیدن برف:) یا ...و دو سه قطره اشک بریزم طبیعیه و گاها هر روزه🙄).

پشیمون نیستم از دیدنش و این همه اشک، بعضی گریه ها روح رو جلا میدن:)

یه درام عاشقانه شد بهترین سریالی که تو عمرم دیدم:) 

جرات ندارم عشق به سخره بگیرم مخصوصا وقتی پای عشق حقیقی در میونه:)

 

 

♥️​​​​​​Thank you my God,i love you so much

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۰ ، ۱۴:۴۱
سین ^_^