تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

حکمت۴۵۶نهج البلاغه: آیا آزاد مردی نیست که این لقمه جویده حرام دنیا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهایی برای جان شما جز بهشت نیست. پس به کمتر از آن نفروشید!

 

عده ای لبیک گفتن و عده ای در انتظار هستن...

تلخه فقط نظاره گر بودن...

 

ما نه از رفتن آنها، که از ماندن خویش دلتنگیم...

«سید مرتضی آوینی»

 

❤️أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ💚

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۰۳ ، ۰۰:۱۱
سین ^_^

  +هیچ وقت فرصت این پیش نیومد که بپرسم ازش از کی شروع شد ولی فک میکنم برای هر دو از یک زمان شروع شده شاید از اولین دیدار!! ما هردو تنها بودیم یا احساس تنهایی میکردیم چه درست چه به غلط! قطب های همنام درونمون همدیگرو جذب کردن! جنس تنهاییمون یکی بوده... نشونه ها منو برد به این سمت، خاطرات... دیده ها... شنیده ها... اون تنها بود همیشه! هم دیدم هم شنیدم...هنوزم هست! و دل من به درد میاد... منم همین حس داشتم و دارم شاید به غلط...شاید هم همدیگرو مرهم زخم هامون میدیدیم، اون یه منبع مهر و عاطفه میخواست و منم یه تکیه گاه! ... اینا همش شاید ها هستن و حقیقت رو فقط صاحب حق میدونه...چرا برام مهمه؟ یه مسئله حل نشده است و همیشه مسائل حل نشده باعث بی خوابیم میشدن... فراموش میکنم ولی یه دیالوگ کافیه که دوباره به یاد آورده بشه... 

+ مطلب بالا رو یه ماه پیش نوشتم به خاطر خواب دیشبم اینجا نوشتمش!... فقط یادمه خوابش دیدم!:)))... تو خواب می پرسید برا سین قراره خواستگار بیاد؟ سین میخواد ازدواج کنه؟ یا خودش قصد داشت بیاد خواستگاری!!!:))...درست یادم نیست:/ خواب الکی بود به احتمال زیاد، درسته حرفی از خودش زده نشد ولی وقتی حرف یکی از اعضای خانواده اش هم باشه ناخودآگاه یادآور اونم هست...!

پروانه ای بود هفته پیش جلو مغازه دیدم، روز بعدش هم تو پاساژ دیدمش البته در حال پرواز، اگه خودش بوده نه فامیلاش!:)... دیروز با مای سیستر رفتیم خرید، قصد نداشتم انگشتر بخرم، ولی انگشتر پروانه دیدم و خریدمش:)... کلیک

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

او که میپنداشت من لبریز از خوشحالی ام

پِی نبُرد از خندهی تلخم به دست ِخالی ام

 

نارفیقانم چه آسان انگ ِبیدردی زدند

تا که پنهان شد به لبخندی، پریشانحالی ام

 

سالها کنج ِقفس آواز ِخوش سر داده ام

تا نداند هیچکس زندانی ِبیبالی ام

 

شادم از عمری که زخمم منت مرهم نبُرد

گفت هرکس حال و روزت چیست؟ گفتم عالی ام

 

بارها افتادم اما باز هم برخاستم

سختجانم کرد -خوشبختانه- بداقبالی ام

«سجاد رشیدی پور»

 

با من به جای چرب زبانی زلال باش....

 «احسان افشاری»

 

در راه،کلیدِ خانه را گم کردم

در راهِ کلید، خانه را گم کردم....

«احسان افشاری»

منبع اشعار

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۵۷
سین ^_^

+دو روز پیش خواهرم گفت یه پروانه دیدیم بیاین ببینید دهنش خیلی جالبه شبیه یه حلقه است! دوست داشتم از نزدیک ببینمش ولی حوصله ام نشد:/

+یکی از قول هایی که به خودم داده بودم شکستم:/ ولی تصمیم گرفتم امروز به جای زانوی غم بغل گرفتن به حرکتم ادامه بدم با توان بیشتر و منظم تر و بهتر از قبل. 

+ امروز که رفتم مغازه، بالای قفل یه پروانه نشسته بود، تکون هم نمی‌خورد!:)...یکی از چیزایی که توجهم جلب کرد دهنش بود که شبیه حلقه بود!:) ازش چند تا عکس گرفتم. میترسیدم اگه بگیرمش بال هاش آسیب ببینه و نتونه پرواز کنه برا همین چند بار فوتش کردم ولی نهایت حرکتش این بود که بال هاش یه کم باز کرد. قفل باز کردم و رفتم داخل وسایلم گذاشتم دوباره اومدم بیرون ازش فیلم گرفتم، حین فیلم گرفتن پرواز کرد و رفت:)... دیدنش خیلی حس خوبی داشت. حالم خوب کرد.

+ امروز برای چند لحظه فکر کردم شاید بشه بعد از هفت هشت ده سال!!:)) بشه بریم قم و حرم:) اما چه میدونستم سفر مشهد هم ممکنه کنسل بشه:/

+ از رفتن خانم دزیره ناراحت شدم، یکی از دلایلی که دایره ارتباطات بیانیم رو محدود نگه داشتم همین رفتن ها بوده. منظورم این نیست که نباید میرفتن، که باید و نباید هر شخص برا خودش تعیین می‌کنه و حق داره. امیدوارم با حال خوب و به زودی برگردن. 

+ همه چی دست به دست هم داده تا دلتنگی دوباره رخ بنماید!:)) دلتنگی همیشه برای یه شخص نیست می‌تونه به خاطر اشخاص، مکان ها و شرایط باشه. 

+ میتونید تصویر پروانه رو اینجا ببینید. و فیلم پروانه:)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۴۱
سین ^_^