حیاط و حیات
درخت نارنگی
درخت پرتقال
آسمون:)
گاهی برای ناهار یا شام میریم تو حیاط! بیشتر هم من و مای سیستر:)... دیشب با کت و لباس گرم رفتیم تو حیاط برا شام! سرد بود ولی خوش گذشت...
امروز ظهر هم رفتیم حیاط!:) ... تا غذا آماده بشه، چند دقیقه ای رو به آسمون دراز کشیدم. آسمون آبی با ابرهای سیروس در حال حرکت... گوشی آوردم و از درخت پرتقال و نارنگی عکس گرفتم. درخت نارنگی این مدلیه که یه سال تعداد زیادی میوه میده در اندازه کوچیک و سال بعدش تعداد کم در اندازه بزرگ... یه قسمت از درخت تعداد زیادی نارنگی یه جا در اومده! شده مثل خوشه انگور:)... مامان نشونم داد گفت ازش عکس بگیر! امروز بالاخره ازش عکس گرفتم. پرتقال ها دیر شیرین میشن! یه درخت پرتقالمون هم خشک شد:/... اتفاقی! سم ریخته بود پای درخت یا روی درخت!!:/... همونی بود که زودتر از همه پرتقال هاش شیرین میشد.
امروز، سه شنبه است ولی حسی که داره انگار جمعه عصره:/
دوشنبه مدرسه مجازی بود و سه هفته آینده هم امتحان ها هست و کلاس تشکیل نمیشه:/... با وجود اینکه تعطیلات خوبه ولی دلم برا دانش آموزا تنگ میشه! مخصوصا کلاس نهمی ها! گاهی به این فکر میکنم که سال بعد دیگه دور هم نیستیم! و از همین الان دلم تنگ میشه! اما سعی میکنم در لحظه زندگی کنم و از بودنشون لذت ببرم. باید عادت کنم به این رفتن ها و نبودن ها و تکرار نشدن های اشخاص و روابط و موقعیت ها ولی نمیشه که نمیشه!...
+ راستی:) خیلی وقته وقتی ها میکنیم، بخار میاد بیرون:)))... تکراری هم نمیشه، حس خیلی خوبی داره مخصوصا شب. مثل بارش برف تو تاریکی شب که یه چیز دیگه است.
سلام
من همیشه دوست داشتم درخت پرتقال و نارنگی و به و کیوی توی خونه داشته باشیم! علاوه بر همه درخت هایی که باید داشته باشیم! از جمله آلبالو و گلابی و خرمالو جان و گیلاس و هلو! زردآلو خشک شد. هلو هم به اون پیوست. البته که انجیرمون هم گاهی حوصله کنه میوه میده :))
همه اش توی یه حیاط ریزه میزه است :)
کاشی می کَنم تا یه درخت بکارم!
ولی پرتقال و نارنگی رو هم دوست دارم :/ نمیدونم بار میاد سمت ما یا نه :/
در مورد دانش آموز ها هم باید بگم یه سری میرن و یه سری دیگه میان :) خوبیش اینه که جایگزین میشن دیگه... خدا برکت بده به تعداد دانش اموزاتون :)