- خیلی بده که نمیتونیم به اون دوران برگردیم، چه زمان های خوبی بودن اون موقع ها.
- دنیا پر از آدم هاییه که میترسن پیش قدم شن.
- این یه زندگی بسیار ارزشمند و بسیار غم انگیزه.
دو تا از شعرهایی که جناب حافظ برام انتخاب کرد همیشه به یاد دارم و برام معنی دار هستن و مرتبط با زندگیم میدونم، یکیش زمانیکه دبیرستانی بودم و یکی دیگه هم زمانیکه فکر میکردم به ته خط رسیدم و دلتنگ و ناامید و خسته بودم؛ زمان دانشجویی... باید بنویسم در مورد ۱۸ تا ۲۲ سالگیم اگه عمری بود و حوصله ای...
فال۱) سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
فال۲) دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
یه بنده خدایی خیلی سال پیش وقتی اوایل نوجوونی بودم بهم گفت که زیاد پسرا رو جدی نگیر اینکه خوب برخورد میکنن باهات یا شوخی میکنن یا تحویلت میگیرن فکر نکن دوست دارن بعضی پسرا کلا این مدلی هستن...
قشنگ یادمه کدوم شهر کدوم خونه و کجای خونشون نشسته بودیم که این حرف بهم زد:) ... البته هنوزم متوجه نشدم منظورش به نفر خاصی بود یا نه!!! ولی اشتباه میکرد حداقل در یه موردی که میشناختم ... بیش تر از ده سال طول کشید که متوجه شدم که اون اشتباه میکرد و خودم از همون موقع درست متوجه شده بودم... گاهی هم بعضیا با همین توجه ها و تحویل گرفتنا در تلاش هستن علاقشون نشون بدن... نتیجه اون حرف و بعضی رفتارا این شد که هیچ وقت به تشخیص خودم در این مورد اعتماد نکردم... و بهتر دونستم که برداشتم از رفتار اطرافیان همون حرف اون بنده خدا باشه یعنی هیچ منظوری وجود نداره مگر اینکه خلافش ثابت بشه! البته به اینم فکر میکنم چطوری خلافش میخواد ثابت بشه؟ با حرف؟ شاید دروغ باشه! با حرف و عمل هردو؟ بازم شاید نقش بازی کنه!:(
فیلم و سریال ها پر شده از این حرف ها که بدون تو میمیرم! بدون تو نمیتونم زندگی کنم!! بدون تو چطور زندگی کنم!!! بدون تو...!!!!
نمیدونی بخندی، گریه کنی یا دلت به حالشون بسوزه یا بگی جمع کن بابا 😁
در مورد عشق و دوست داشتن خیلی سخته حرف زدن و نوشتن مثل ۲+۲ نیست که... توضیح مشخص نداره که... داره؟ هر کسی میتونه نظر و برداشت خودش داشته باشه و درست هم باشه!!!!
یادمه همون اوایل نوجوونی بودم که خواهرم تازه ازدواج کرده بود مثلا با عشق!:) بعد از کلی مشقت هم به هم رسیده بودن مثل این فیلما:) ازش پرسیدم عشق چطوریه؟ چطوری بفهمیم یه نفر دوست داریم؟:) و اونم که در یک نگاه عاشق شده بود، دلیلش بی علتی بود البته کلی ویژگی از طرف ذکر میکرد بعدش میگفت فارغ از اینا خودش دوست دارم نمی دونم چرا!!!:)
چرا واقعا؟ چطور میشه که این اتفاق میفته؟ مکانیزمش چیه؟ چرا اون شخص خاص باید باشه یکی دیگه نیست؟😁😅
خلاصه ما که بعد از سال ها تحقیقات میدانی😄 درست متوجه نشدیم عشق چیه!...
ولی به یه نتیجه رسیدم:)
اینکه اگه به هر دلیلی فکر کردیم( متوجه شدیم) که یه نفر دوست داریم اگه توقف کنیم و نگردیم دنبال خالق اون شخص و عشق، باختیم! و ممکنه حتی یه روزی از عشق و اون شخص خسته بشیم...