تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

 از کتاب «پیرمرد و دریا» اثر ارنست همینگوی:

 

«اقیانوس بسیار مهربان و زیباست، ولی ناگهان می تواند بی نهایت بی رحم شود.»

«به دنبال پرنده اطراف را نگاه کرد، زیرا مصاحبت با او را دوست داشت اما پرنده رفته بود.»

«حالا وقتش نیست به چیزهایی که نداری فکر کنی، فکر کن با چیزهایی که داری چی کار میتونی بکنی.»

«فهمید چقدر لذت بخش است که به جای اینکه تنها با خودش روی دریا صحبت کند کسی را داشته باشد که با او حرف بزند.»

 

+نکته ی جذابی برام نداشت این کتاب و توصیه اش نمیکنم. البته تعداد صفحاتش کمه و زود تموم میشه.

 

+ چند سال پیش بود که این مطلب دیدم و از دیدنش خوشحال شدم انگار نقطه امید  و انگیزه ای بود برام یا حتی یه مسیر روشن:)

 

+در کتاب مکیال المکارم 80 وظیفه و تکلیف ما نسبت به حضرت مهدی در عصر غیبت بیان شده است که به شرح زیر است:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۲ ، ۱۴:۴۶
سین ^_^

ادامه یادداشت ها از کتاب جین ایر اثر شارلوت برونته:

 

«+آنجا یک مدرسه روستایی است. شاگردانتان روستائیان فقیر و حداکثر دخترهای کشاورزان هستند. تنها موضوعاتی را که شما باید یاد بدهید بافندگی، دوزندگی، قرائت، املا و حساب است با این ترتیب قسمت اعظم هنر ها و قابلیت های شما بلا استفاده می ماند، با آن چه خواهید کرد؟ با قسمت اعظم افکار، تمایلات و سلیقه هایتان چه خواهید کرد؟

_ آن ها را ذخیره می‌کنم تا یک روزی به آنها احتیاج پیدا شود. محفوظ خواهد ماند.»

 

«اشخاص خوددار و کم حرف اغلب واقعا نیاز دارند که راجع به احساسات و غم هایشان خیلی زیاد با صراحت گفت و گو شود.»

 

«از اینکه می‌دیدم در قلب های پاک و ساده آن ها واقعا جایی برای خود بازکرده ام. سخت خوشحال و سپاسگزار بودم.»

 

«+ تو سعی میکنی مرا به طرف رنج و زحمت سوق دهی! منظورت از این کار چیست؟

_ منظور این است که تو را وادارم از استعداد هایی که خداوند در تو به ودیعه گذاشته استفاده کنی، و او درباره آنها مسلما یک روزی دقیقا از تو بازخواست خواهد کرد و خواهد پرسید که آنها را در چه راهی به کار برده ای.»

 

«فکر او... نقش نامی بود که بر سنگ حک شده باشد؛ تا وقتی آن سنگ موجود بود نقش هم وجود داشت.»

 

«[او] در اینجا نیست، و تازه اگر هم باشد به من چه ارتباطی دارد، چه فایده ای برایم خواهد داشت؟ حالا کار من این است که بدون او زندگی کنم. چیزی پوچ تر و بی اهمیت تر از این نیست که روز های پیاپی به سختی سپری شود و من در انتظار تغییر غیرممکن در اوضاع باشم تا پیوند ما را امکان پذیر سازد. البته من بایست در زندگی دلبستگی دیگری را جست و جو می کردم تا به جای آن بگذارم.»

 

_سر کلاس هشتم بودم، یکی از بچه ها گفت خانم ماژیکی که پارسال بهمون دادی هنوز دارم:) ننوشته باهاش و نگهش داشته بود یادگاری:)))... جایزه هم نبودا، بجز ماژیک هایی که مدرسه میده معمولا خودم چند تا رنگ خوشگل هم میخرم و استفاده میکنم تا روانشون شاد بشه:)... پارسال بچه ها میگفتن وقتی تموم شد ماژیک ها رو بهمون بده... آخر سال گذشته ماژیک رنگی ها رو که تموم هم نشده بود بهشون داده بودم:)

_ بازم کلاس هشتم:) یه استراحت دو سه دقیقه ای بهشون داده بودم و دو نفر اجازه گرفتن و رفتن بیرون... دیر کردن... بچه ها گفتن حتما تو سرویس بهداشتی گیر افتادن، درِ یکیش خرابه!:)... یکی از بچه ها که رفته بود بیرون اومد و گفت خانم در، روی میم بسته شده هر کاری کردم باز نشد:)))... صدای خنده بلند شد:) یکی از بچه ها داوطلبانه رفت برا عملیات نجات و عملیات، موفقیت آمیز بود.:)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۲ ، ۰۹:۰۵
سین ^_^

یادداشت هایی از کتاب راهبی که فراری اش را فروخت اثر رابین اس شارما

 

شاید من برایش یادآور زندگی ای بودم که دوست داشت به دست فراموشی بسپارد.

 

دوستِ من، من هم همین مسیر را طی کرده ام، من نیز رنجی را که تو احساس کردی، احساس کرده ام. با این حال آموختم که هر چیزی به دلیلی اتفاق می افتد.

 

هر واقعه‌ای هدفی و هر شکستی درسی در خود دارد. من تشخیص دادم که شکست، چه شکست شخصی، چه شکست حرفه‌ای یا حتی شکست روحانی، برای گسترش شخص حیاتی است. تمامی این‌ها رشد درونی را به همراه دارند و همگی با هم دستاوردی روحی به دنبال دارند. هرگز بابت گذشته‌ات پشیمان نباش. در عوض آن را به عنوان معلمی در آغوش بگیر.

 

سوای اینکه در زندگی چه اتفاقی برایت می افتد، این تنها خودت هستی که ظرفیت انتخاب پاسخ به آن واقعه را داری. زمانی که جست و جوی نکات مثبت در هر اتفاقی در تو تبدیل به عادت می‌شود، زندگی ات به سمت سطح بالاتری به حرکت در می‌آید. این یکی از ارزشمندترین قوانین طبیعت است.

 

هیچ اشتباهی در زندگی وجود ندارد همه چیز درس است. هیچ تجربه منفی وجود ندارد همه چیز فرصتی برای رشد و آموختن و پیشرفت کردن در امتداد جاده تسلط بر نفس است. از دل سختی‌ها قدرت زاییده می‌شود. حتی درد نیز می‌تواند معلم خارق العاده‌ای باشد؛ درد بالابرنده، یا به عبارتی دیگر اینکه تو چطور واقعاً لذت بودن در قله کوهستان را درک می‌کنی مادامی که در ابتدا پایین‌ترین دره‌ها را ندیده باشی.

 

تمامی اشتباهاتی که تاکنون در زندگی ات کرده‌ای، اشتباهاتی هستند که دیگران تا پیش از تو انجام داده‌اند.

 

تنها انسان می‌تواند از خویشتنش خارج شود و کارهای درست و غلطی را که انجام داده بررسی کند.

 

 رنج کوتاه مدت برای یک برد دراز مدت.

 

کاش جوان می‌دانست و کاش پیر می توانست.

 

زمان از میان دست‌هایمان همچون ذرات ماسه سر می‌خورد و هرگز باز نمی‌گردد.

 

از زمان به خوبی مراقبت کن به خاطر داشته باش این منبعی است که دیگر تجدید نمی‌شود.

 

 

+واقعا تحمل رنج بدون تعریف معنا برا خودت و زندگی سخت و گاهی غیرممکن میشه. خدایا شکرت که هستی و حواست بهمون هست❤️

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۰۲ ، ۲۰:۰۱
سین ^_^