تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

برای یک زندگی بدون مشکل امیدوار نباش. چنین چیزی وجود ندارد. در عوضش، آرزوی یک زندگی پر از مشکلات خوب را داشته باش.«از کتابِ هنر ظریف بی خیالی»

 

عادی شدن حاصل نبودن ناگهانی هاست. «از کتاب نخل و نارنج»

 

 

  •  بالاخره دستکش مادربزرگ آماده شد. خیلی وقت بود سپرده بود بهم بگن دستکشش گشاد شده براش ببافم دوباره. یادشون می‌رفت بهم بگن:/ یه مدت بود نرفته بودم سراغ بافتنی... حوصله ام نمیشد. یه کم بافتنش طول کشید به خاطر اون قسمت وسطش که همش «رو» بافته شده؛ مثل شنا کردن بر خلاف جریان آب میمونه. دو ردیف که می‌بافتم دستم درد می‌گرفت. مادربزرگ، چندین ساله که با واکر راه می‌ره. به خاطر محافظت از دستش، دستکش میپوشه... کاری هم به فصل گرما و سرما نداره... دستکش برام اندازه نیست:)))) چون اندازه دست مادربزرگ بافتم:)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۱ ، ۰۵:۲۷
سین ^_^

چشم: پنجره روح، مرکز زیبایی رخسار، نقطه ای که در آن هویت فرد متمرکز است؛ اما در عین حال وسیله بینایی که باید بدون وقفه شسته و خیس گردد و با مقداری مایع ویژه نمک آلوده خوب نگهداری شود. نگاه این بزرگترین و ستایش انگیز ترین چیزی که انسان داراست، بدین گونه منظما با حرکتی مکانیکی قطع می گردد؛ همچون شیشه اتومبیل که به وسیله برف پاک کن شسته شود.«برگرفته از کتاب هویت اثر میلان کوندرا»

وقتی تو یه کتاب میرسم به همچین جملاتی که از قبل و قلبا قبولشون دارم چه ذوقی میکنم. وقتی با یه نفر دارم صحبت میکنم به چشمش نگاه میکنم نه به حالت چشمش خود چشمش:) خیلی وقت ها پیش اومده که بعدش حتی یادم نمیاد طرف چی پوشیده، قیافش چه شکلی بوده اگه مرد بوده ریش داشته یا نه 😅 و...

و بیشتر اوقات نگاه افراد و عمق چشماشون جست و جو میکنم، بعضیا غم نگاه دارن...

گاهی تو آینه تو چشمام دنبال خودم میگردم...

 

هر دانش آموز برای اثبات درستی یک فرضیه علمی فیزیکی می تواند دست به آزمایش زند اما بشر چونکه فقط یکبار زندگی می کند هیچ امکان به اثبات رساندن فرضیه ای را از طریق تجربه شخصی خویش ندارد به طوری که هرگز نخواهد فهمید که پیروی از احساسات کار درست یا نادرستی بوده است.«برگرفته از کتاب بار هستی اثر میلان کوندرا»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۵۳
سین ^_^

وقتی یه اتفاق ناگهانی رخ میده و براش آماده نیستیم ممکنه عکس العمل خوب و منطقی هم در مقابلش نداشته باشیم ولی وقتی قبلا خودمون تجربه اش کردیم یا خودمون تو موقعیت تصور کردیم میتونیم تصمیم های بهتری بگیریم و راحت تر باهاش کنار بیایم . 

یکی از دلایلی که یه کتاب برام دوست داشتنی میشه اینه که باعث میشه خودم تو موقعیت های مختلف بذارم و بهش فکر کنم.

کتاب سیر عشق از آلن دو باتن هم برام خاص بود از این لحاظ که میپردازه به مسائل بعد از ازدواج و هم جملات قشنگی داره که چند بار بخونی و بهش فکر کنی و لذت ببری البته برام یه سری آگاهی به دنبال داشت که آزار دهنده بود!...

 

 

جمله هایی از کتاب:

«اینکه معشوق را تمام و کمال بدانیم تنها نشان می دهد که نتوانسته ایم او را بشناسیم. تنها زمانی می‌توانیم ادعا کنیم به تدریج در حال شناخت یک نفر هستیم که آن شخص سخت ما را مأیوس کرده باشد.»

«به جای اندیشه موهوم مکمل تام یکدیگر بودن، این توانایی تحمل تفاوت هاست که نشانه حقیقی شخص درست و مناسب است. مکمل یکدیگر بودن دستاورد عشق است؛ نباید به عنوان پیش شرط آن در نظر گرفته شود.»

«افراد کمی در این دنیا هستند که واقعا همیشه بدجنس باشند؛ آن هایی که ما را می‌رنجانند، خودشان نیز در عذاب اند...»

«... ما عادت کرده ایم دیگران را دوست بداریم در عوض کاری که بتوانند برایمان انجام دهند... اما نوزادان دقیقا هیچ کاری از دستشان بر نمی آید... آن ها به ما می آموزند که بخشنده باشیم بدون انتظار دریافت چیزی در عوض، تنها به این خاطر که کسی شدیداً نیازمند کمک است و ما در موقعیتی هستیم که می توانیم کمک کننده باشیم...»

«ناتوانی محض او_ نوزاد_ حیرت انگیز است...»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۲
سین ^_^